گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیر شاهی

مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی

مرا سری است بر آن خاک رهگذار یکی

ز لوح خاطر عاطر غبار غیر بشوی

که شرط عشق بود دل یکی و یار یکی

ببند بر همه خوبان، که نوبهار ترا

هنوز گل نشکفته است از هزار یکی

بیند دیده چو نرگس ز خوب و زشت جهان

که گل یکیست در این بوستان و خار یکی

غمین مباش گر از دل قرار شد، شاهی

چو کارهای جهان نیست برقرار یکی