گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر شاهی

مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی

مرا سری است بر آن خاک رهگذار یکی

ز لوح خاطر عاطر غبار غیر بشوی

که شرط عشق بود دل یکی و یار یکی

ببند بر همه خوبان، که نوبهار ترا

[...]

صائب تبریزی

ز عشق شد همه غم های بی شمار یکی

یکی هزار شد چون شود هزار یکی

ز آشکار و نهانی که می رسد به نظر

نهان یکی است درین بزم و آشکار یکی

دو برگ نیست موافق ز صنع رنگ آمیز

[...]

حزین لاهیجی

دو خصم داده به هم دست و این فگار یکی

یکی تو دشمن جانیّ و روزگار یکی

به خون من دو زبردست، هم زبان شده اند

نگاه مست یکی، چشم میگسار یکی

دو فتنه گر به کمین دل رمیدهٔ ماست

[...]

غالب دهلوی

نخواهم از صف حوران ز صد هزار یکی

مرا بس ست ز خوبان روزگار یکی

سراغ وحدت ذاتش توان ز کثرت جست

که سایرست در اعداد بی شمار یکی

کسی که مدعی سستی اساس وفاست

[...]

محیط قمی

به آب و رنگ، دو گل راست اعتبار یکی

گل بهشت یکی، طلعت نگار یکی

غذای روح من آمد، دو راح روحانی

شراب عشق یکی، لعل نوش یار یکی

مرا کشد به سوی خویش، دوست با دو کمند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه