گنجور

 
۶۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۳

 

... زمین تیره گون کوه چون نیل شد

ستاره به کردار قندیل شد

تو گویی که شمعست سیصدهزار ...

فردوسی
 
۶۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۵

 

... ز تیره شب اندر گذشته سه پاس

بفرمود تا شد ستاره شناس

بپرسیدش از تخت شاهنشهی ...

... تنم اختر بد به پی نسپرد

ستاره شمر گفت کای شهریار

ازین گردش چرخ ناپایدار ...

... چو زین باره دانش نیاید به بر

چه باید شمار ستاره شمر

بر مست شمعی همی سوختند ...

فردوسی
 
۶۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۹

 

... چو شب برکشید آن درفش سیاه

ستاره پدید آمد از گرد ماه

فراز آمد از هر سوی لشکری ...

فردوسی
 
۶۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۰

 

... ز گرد سپه کوه شد ناپدید

ستاره همی دامن اندرکشید

سراپرده قیصر بی هنر ...

فردوسی
 
۶۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور سوم » پادشاهی شاپور سوم

 

... چه پرنده و چند تازان به تگ

ستاره زدند از پی خوابگاه

چو چیزی بخورد و بیاسود شاه ...

... که کس باد ازان سان ندارد به یاد

فروبرده چوب ستاره بکند

بزد بر سر شهریار بلند ...

فردوسی
 
۶۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۲

 

... ازان کودک خرد شد شادکام

به در بر ستاره شمر هرک بود

که شایست گفتار ایشان شنود ...

... کسی را که دانا بود بشکنیم

ستاره شمر نیست چون ما کسی

که از هندسه بهره دارد بسی ...

فردوسی
 
۶۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۳

 

... همه کام و زیبایی و فرهی

ازان دو ستاره یکی چنگ زن

دگر لاله رخ چون سهیل یمن ...

فردوسی
 
۶۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۸

 

... که پژمرده گردد گل شهریار

ستاره شمر گفت کاین خود مباد

که شاه جهان گیرد از مرگ یاد ...

فردوسی
 
۶۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۴

 

... همی بود تا چرخ پوشد سیاه

ستاره پدید آید از گرد ماه

چو نان خورده شد آرزو را بخواند ...

فردوسی
 
۷۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۲

 

... به بوم و به دشت آتش اندر زدند

ستاره همی دامن ماه جست

پدر بر پسر بر همی راه جست ...

فردوسی
 
۷۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۷

 

... به هر دانش از کرده کردگار

ستاره ست رخشان ز چرخ بلند

که بینا شمارش بداند که چند ...

... بماند شگفت اندرو تیز ویر

ستاره همی بشمرد ز آسمان

ازین خوارتر چیست ای شادمان ...

فردوسی
 
۷۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۲

 

... وگر خاک و من همچو دریای آب

کسی با ستاره نکوشد به جنگ

نه با آسمان جست کس نام و ننگ ...

... وگر گیری از تیغ و جوشن شمار

ستاره شود پیش چشم تو خوار

زمین بر نتابد سپاه مرا ...

فردوسی
 
۷۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۲

 

... چو پیدا شد این چادر مشک رنگ

ستاره بروبر چو پشت پلنگ

بکردند میخوارگان خواب خوش ...

فردوسی
 
۷۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۴

 

... زر و گوهر و جامه ها بشمرد

که بااو ستاره شمر گفته بود

ز گفتار ایشان برآشفته بود ...

... بباشم مگر باشدم رهنمای

ستاره شمر شست و سه سال گفت

شمار سه سالش بد اندر نهفت

ز گفت ستاره شمر جست گنج

وگرنه نبودش خود از گنج رنج ...

فردوسی
 
۷۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان

 

... تو گفتی ز تیزی وز راستی

ستاره برآرد همی زآستی

به کسری چنین گفت کای شهریار ...

فردوسی
 
۷۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر

 

... روان درخشنده بگزیندش

ستاره زند رای با چرخ و ماه

سخنها پراگنده کرده به راه ...

... چنان بدکزان موبدان و ردان

ستاره شناسان و هم بخردان

همی دانش آموخت و اندر گذشت ...

... چو شاپور وچون یزدگرد دبیر

ستاره شناسان و جویندگان

خردمند و بیدار گویندگان ...

فردوسی
 
۷۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان

 

... که آن راکه اکنون تو بینی بداد

ستاره ندیدست و خورشید و باد

شبستان بهشتی شد آراسته ...

... برفتند با زیج رومی بدست

ستاره شناسان و کندآوران

هرآنکس که بودند ز ایشان سران ...

... یکی گردش آسمان بلند

ستاره بگوید که چونست وچند

فلک رهنمونش به سختی بود ...

فردوسی
 
۷۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۷ - داستان طلخند و گو

 

... چنان بینی اکنون ز من دستبرد

که روزت ستاره بباید شمرد

ندانی جز افسون و بند و فریب ...

فردوسی
 
۷۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر

 

... به شبگیر برزین بشد با سپاه

ستاره شناسی بیامد ز راه

چنین گفت کای مرد گردن فراز ...

فردوسی
 
۸۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۲ - وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری

 

... ز جوش سواران زرینه کفش

ستاره توگفتی به آب اندرست

سپهر روان هم بخواب اندرست ...

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۰۹
sunny dark_mode