گنجور

 
۱۹۴۱

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

اسم آن جناب فضل الله ابن ابوالخیر است از صغر سن ریاضات شاقه می کشید و شراب ذوق و حال می چشید لقمان سرخسی که ازمجانین عاقل و مجاذیب کامل بود او را به شیخ ابوالفضل سرخسی سپرده تا تربیت نمود به صحبت جمعی از بزرگان رسیده و زحمت بسیار از ابنای زمان دیده چهارده سال در ابتدای حال مجذوب بود و به وادی دشت خاوران راه می پیمود در سختی و رنج قدم می افشرد و خار صحرا می خورد بالاخره کارش به جایی رسید که از هدایا که سلاطین به وی فرستاده بودند چهارصد اسب با زین و ستام در پیشاپیشش جنیبت می کشیدند در معرفت سخنان نیکو دارد از جمله می فرماید که حجاب در میان خلق و خالق زمین و آسمان و غیره نیست پندار و معنی ما حجاب است اگر از میان برگیریم به او رسیم هم او گفته است تصوف آن است که آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و از آنچه بر تو آید بجهی هم گفته است که مرد کامل آن است که در میان خلق نشیند و زن گیرد و داد و ستد کند و با همه آمیزد و یک دم از خدا غافل نباشد مدت عمر آن جناب هزار ماه بوده ودر سنه ۴۴۰ رحلت نموده این بیت و رباعیات از آثار آن جناب ثبت شده

به زیر قبه تقدیس مست مستانند ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۹۴۲

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی

 

... یا جواب من بگو یا داد ده

یا مرا ز اسباب شادی یاد ده

قافیه اندیشم و دلدار من ...

... دست پنهان و قلم بین خط گذار

اسب در جولان و ناپیدا سوار

آنچه پیدا عاجز و پست و زبون ...

... توبه را بار دگر سیلاب برد

دزد آمد پاسبان را خواب برد

بوی جانی سوی جانم می رسد ...

... صورت اندر دست او چون آلت است

تا به دریا سیراسب و زین بود

بعد ازینت مرکب چوبین بود

رضاقلی خان هدایت
 
۱۹۴۴

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۰ - خاقانی شیروانی

 

... کتف محمد از در مهر نبوت است

آن کتف بیوراسب بود جای اژدها

با عقل پای کوب که پیریست ژنده پوش ...

... دیلم ملک بابل هندو شه ترکستان

از اسب پیاده شو بر خاک زمین رخ نه

زیر پی پیلش بین شه مات شده نعمان ...

... چو آزادند درویشان ز آسیب گران باری

چو محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی

بدا سلطانیا کو را بود رنج دل آشوبی ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۹۴۵

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه

 

... پرده دار عشق دان اسم ملامت بر فقیر

پاسبان در شناس آن آب تلخ اندربحار

نیست عشق لاابالی را در آن دل هیچ جای ...

... زر نه و کان ملکی زیردست

خر نه و اسب فلکی زیر زین

رسته ز ترکیب زمان و مکان ...

... گنج در خانه های ویران جو

زینت الله نه اسب و زین باشد

زینت الله جمال دین باشد ...

... جمله تسلیم کن بدو تو چه ای

جان و اسباب ازو عطا داری

پس دریغ از وی این چرا داری ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۹۴۶

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۸ - نادر مازندرانی

 

... از موعظه واعظان منبر

دارند هوای اسب و استر

مفتی ز فتاوی مخالف ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۹۴۷

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مدح حاجی اسدالله خان شیرازی

 

... گفتا ز مال و حال چه داری بسیج راه

گفتم هلا بنقد دو اسب تکاورا

یک اسب بنده نیز به لار است و دزد پار

بر دست وکس درین ستمم نیست یاورا

گفتا جز این دو هیچ ضرور است گفتمش

یک مشت زر دو اسب تکاور یک استرا

ارباب جاه نقدی اگر وام من دهند

اسباب راه یکسره گردد میسرا

گفتا به قرض کس ندهد یک قراضه زر ...

قاآنی
 
۱۹۴۸

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - ایضاً ‌در ستایش شاهزا‌ه رضوان و ساده شجاع‌لسلطنه حسنعلی میرزا طاب ‌ثراه فرماید

 

... رخ چو فرزین آردت هر شه پیاده

چون بر اسب پیلتن بیند سوارت

درگهت را چرخ باشد پرده داری ...

قاآنی
 
۱۹۴۹

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - و له ایضاً فی مدحه

 

... وآدمی کاو را نباشد سوز عش و درد فقر

اسب چوبین است کش نی دست و نی پاوسرست

شخص بیجان دختران را بهر لعبت لایقست ...

قاآنی
 
۱۹۵۰

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۳ - در مدح شجاع‌السلطنه حسنعلی میرزا گوید

 

... فتح نامه سلم دی از خاوران می آورد

بهر دفع بیور اسب دی گلستان کاوه را

ازگل سوری درفش کاویان می آورد ...

... قهرمان ملک جمشیدی بهادرشه حسن

آنکه کیوان را به درگه پاسبان می آورد

آن شهنشاهی که هرشام و سحر ازروی شوق ...

قاآنی
 
۱۹۵۱

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در مدح شاهزاده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا

 

... یا نه قاآن نخسش زی کلوران می رسد

یا نه سلطان آتسز روزی هزار اسب آورد

یا مگر شاه اخستان نزد شروان می رسد ...

قاآنی
 
۱۹۵۲

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - د‌ر مدح شجاع ا‌لسلطنه حسنعلی میرزا طاب ‌ثراه گوید

 

... که اندر بیشه شیر ازبیم شمشیرش هراسان شد

مگر این نی همان اسب افکنی کز گرد شبرنگش

هوای پهنه هیجا فضای بربرستان شد ...

قاآنی
 
۱۹۵۳

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸ - در ستایش شاهزاده ی رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا گوید

 

... ز قیرآلود غاری رخ نمود آتش فشان اژدر

اس افکندٻی چندین هزاراسب افکن افکندی

ترکان هزار اسب ا از فراز اسب که پیکر

چنان کردی جر خون از بن هر موی تن جاری ...

قاآنی
 
۱۹۵۴

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۲ - در مرثیهٔ امیرزادهٔ فردوس و ساده فاطمه‌سلطان صبیهٔ امیر دیوان طاب ثراه

 

... که سود او همه سوم ست و نفع او همه ضر

بر اسب چوبین کودک چه آگهی دارد

که چیست تخت سلبمان و رخش رستم زر ...

قاآنی
 
۱۹۵۵

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۳ - در مدح جناب میرزا آقاسی گوید

 

... گرد صفت می شتابم از پس لشکر

زین سر از یال اسب دارم بالین

زیر تن از زین رخش دارم بستر ...

قاآنی
 
۱۹۵۶

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۴ - د‌ر ستایش و‌زیر بی‌‌نظیر کهف‌الادانی و الاقاصی جناب حاجی آقاسی گوید

 

... به ری رفت و نمود ایثار جیش شاه دین پرور

چو پویان باد صد اسب و چو گردون تاز صد بختی

چوگان بس صره سیم و چنان چون که دو صد استر ...

قاآنی
 
۱۹۵۷

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۸ - در تهنیت عید نوروز و مدح شاهنشاه فیروز محمد‌شاه غازی طاب‌الله ثراه گوید

 

... خاصه که عیدست و داد شاه جهانبان

مر همه را اسب و جامه و زر و زیور

گفتمش ای ترک ترک این سخنان گوی ...

قاآنی
 
۱۹۵۸

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۴ - در ستایش نواب فریدون میراز طاب ثراه‌ گوید

 

... آماده کردم بهر وی تار و رباب و چنگ و نی

نقل و کباب و جام و می اسباب عشرت سربه سر

بگشودمش بند قباگفتم زهی شیرین لبا ...

... واکنون ز جا برخاسته عزمم به آهنگ سفر

نه اسب دارم نه رهی وز سیم و زر جیبم تهی

هم در سرم فکر مهی هم در دلم عزم خطر

قاآنی
 
۱۹۵۹

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۹ - در ستایش پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه خلدالله ملکه در زمان ولیعهدی گوید

 

... ز مهر گفتمش ای خادمک همان ایدر

برو به آخور و اسب مرا بکش بیرون

هیون و استر و زین آر و ساز برگ سفر ...

... جواب داد مرا کای حکیم دانشور

کدام زین وکدام آخور وکدام اسباب

کدام اسب و کدام اشتر و کدام استر

به خرج باده شدت هرچه بود و هیچت نیست ...

قاآنی
 
۱۹۶۰

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۳ - د‌ر نعت خاتم‌الانبیا صلی‌لله علیه و آله و ستایش پادشاه غازی محمدشاه طاب ثراه فرماید

 

... روز ش گردد خلاف من که دیدم چند بار

شه به شب خو رشید سان بر اسب که پیکر نشست

وز جمالش گشت همچون روز روشن شام تار ...

قاآنی
 
 
۱
۹۶
۹۷
۹۸
۹۹
۱۰۰
۱۱۷