باد نوروزی شمیم عطر جان میآورد
در چمن از مشک چین صد کاروان میآورد
رستم عید از برای چشم کاووس بهار
نوشدارو از دل دیو خزان میآورد
با منوچهر صبا زی آفریدون ربیع
فتحنامهٔ سلم دی از خاوران میآورد
بهر دفع بیور اسب دی گلستان کاوه را
ازگل سوری درفش کاویان میآورد
رستم اردیبهشتی مژده نزد طوس عید
از هلاک اشکبوس مهرگان میآورد
بهر ناوررد فرامرز خریف اینک سپهر
ازکمان بهمنی تیر وکمان میآورد
یا پیامکشتن دارای دی را باد صبح
در بر اسکندر صاحبقران میآورد
یا شماساس خزان را قارن اردیبهشت
دستگیر از نیزهٔ آتشفشان میآورد
یا نوید قتل کرم هفتواد دی نستیم
در چمن چون اردشیر بابکان میآورد
یاگروی فصل دی را بر فراز تل خاک
گیو فروردین به خواری موکشان میآورد
نف نامیرا نگرکاینک به استمداد باد
نقش ها از پرده در سلک عیان میآورد
خواهران لاله و گل را ز هفت اندام خاک
همچو رویینتن ز راه هفتخوان میآورد
خندهٔ گل راست باعث گریهٔ ابر ای شگفت
کاشک چشم او خواص زعفران میآورد
نفسنامی خودنسودی نیست بل اهتو خوشیست
صنعها بین تا ز هر حرفت چسان میآورد
گاه بر مانند نسّاجان پرند از نسترن
در سمن دیبا و درگل پرنیان میآورد
گاه بر هنجار صرافان زر و دینار چند
ازگُل خیری به بازار جهان میآورد
از سنان لالهکاه از بید برگ برگ بید
صنعت پولادسازی در میان میآورد
مطلعی از مطلع طبعم برآمدکز فروغ
مهر را در چادر کحلی نهان میآورد
ساقی ما تا شراب ارغوان میآورد
بزم را آزرم گلگشت جنان میآورد
جام کیخسرو پر از خون سیاووشان کند
در دل الماس یاقوت روان میآورد
قصد اسکندر هم ظلمات بُد نی آب خضر
طبع رمزی زین سخن را در بیان میآورد
خود نمیدانست اسکندر مگر کاندر شراب
هست تاثیریکه عمر جاودان میآورد
از دل صاف صراحی در تن تابنده جام
دست ساقی مایهٔ روح روان میآورد
دستافشانپایکوبانهروشاقی سادهروی
رو به سوی درگه پیر مغان میآورد
خلق را جشنی دگرگونستگویا نوبهار
از شمیم عطر گلشان شادمان میآورد
یا نسیم صبحگاهی مژدگانی نزد خلق
از نزول موکب شاه جهان میآورد
قهرمان ملک جمشیدی بهادرشه حسن
آنکه کیوان را به درگه پاسبان میآورد
آن شهنشاهی که هرشام و سحر ازروی شوق
سجده بر خاک رهش هفت آسمان میآورد
.آنکه یک رشح کف او آشکارا صدهزار
گنج باد آورد و گنج شایگان می آورد
هر که را الطاف او تاج شرف بر سر نهاد
روزگارش کامکار وکامران میآورد
هرچه جز نقش وجود اوست نقاش قضا
بر سبیل آزمون و امتحان میآورد
هیچ دانی با عدو تیغ جهانسوزش چهکرد
آنچه بر سرکشت را برق یمان میآوررد
تا به دیوان جهان نامش رقم کرد آسمان
نام دستان را که اندر داستان میآورد
رفعت کاخ جلالش در سه ایوان دماغ
کاردانان یقین را در گمان میآورد
نصرت و فیروزی و فتح و ظفر را روزگار
با رکاب شرکت او همعنان میآورد
حسرت دستگهربارش مزاج ابر را
با خواص ذاتی طبع دخان میآورد
فرهٔ دیهم داراییش هردم صد شکست
بر شکوه افسر شاه اردوان میآورد
خصم با وی چون ستیزد خرسواری ازکجا
تاب ناورد سوار سیستان میآورد
مور کز سستی نیارد پرّ کاهی برکشید
کیگزندی بر تن شیر ژیان میآورد
یا طنین پشهٔ لاغرکه هیچش زور نیست
کی خلل بر خاطر پیل دمان میآورد
نیگرفتم از در طوسست آسیب ازکجا
بر تن و بازوی سام پهلوان میآورد
کهترین کریاس دار بارگاه حشتمتش
از جلالت پا به فرق فرقدان میآورد
گردش گردون به گردش کی رسد هر گه او
در جهان رخش عزیمت را جهان میآورد
لرزه اندر پیکر هفت آسمان افتد ز بیم
چون به هیجا دست بر گرز گران میآورد
دفتر شاهان پیشین را بشوید اندر آب
هرکجاکافاق نامش بر زبان میآورد
ای شهنشاهی که از تاثیر دولت روزگار
صعوه را از چنگل باز آشیان میآورد
گر ز فرمانت فلک گردنکشد برگردنش
دست دوران یالهنگ ازککشان میآورد
روزگار از ازدواج چار مام و هفت باب
با کفت طفل عطا را توأمان میآورد
نیست جز تاثیر تابان نجم بختت هرچه را
لاب ز اسطرلاب و رمز اردجان میآورد
معجز تأثیر انفاس تو در تسخیر ملک
از دم عیسی روحالله نشان میآورد
موسی شخص تو فرعون حوادث را ستوه
از ظهور معجز کلک و بنان میآورد
مر قضا را در نظام حل و عقد روزگار
هرچهویی اینچنین او آنچنان میآهررد
آسمان جز مهر وکینت ننگرد سرمایهای
آشکارا هرچه از سود و زیان میآورد
چون فلک صاحبقرانی چون ترا نارد پدید
زان سبب آسودهات از هر قران میآورد
شاد زی شاها که دایم بر وجودت عقل پیر
مژدهها از جانب بخت جوان میآورد
سوی قاآنی ز روی مرحمت چشمی فکن
کز در معنی نثارت هر زمان میآررد
گرچه نظمش نیست نظمی کش توانستی شنعد
زانکه طبعش آسمان و ریسمان میآورد
لیک چون هموار در مدح تو میراند سخن
روزگارش هر دو عالم رایگان میآورد
روح پاک افضلالدینش به دست نیکباد
تهنیت هر دم ز خاک شیروان میآورد
روز و ماه و سالیان درد و غم و رنجت مباد
تا که دوران روز و ماه و سالیان میآوررد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به جشن نوروز و زیباییهای بهار میپردازد و ارتباط آن با شخصیتهای حماسی و تاریخی ایران را بررسی میکند. شاعر با استفاده از عناصر طبیعی مانند باد، گل، و عطر، تحولی در زندگی و شادابی را توصیف میکند که بهار به ارمغان میآورد. همچنین، او به شخصیتهایی مانند رستم، منوچهر و اسکندر اشاره میکند و تأثیر مثبت حکومت شاهان را بر زندگی مردمان میستاید. شعر به نوعی جشن پیروزی و نوید زندگی جدید است و زیباییهای طبیعت و تأثیر مثبت انسانها و دولت را بر یکدیگر نشان میدهد. در نهایت، شاعر برای مخاطب آرزوی شادکامی و برکت میکند.
هوش مصنوعی: نسیم بهاری بوی خوشی را به چمن میآورد و از میان باغی پر از گلهای معطر، شادی و زندگی را به همراه میآورد.
هوش مصنوعی: رستم در روز عید برای چشم کاووس (شاه) بهاری خوشبو و تازگی میآورد، درست مانند نوشدارویی که از دل دیو سردی و خزان میگیرد.
هوش مصنوعی: با منوچهر صبا، گل و گلاب در بهشت آفریده شده و دیوان فتحنامهٔ سلم را از سرزمین خاوران میآورد.
هوش مصنوعی: برای مبارزه و از بین بردن دشمن، کاوه آهنگر پرچم کاویان را از گلهای سرخ به دوش میاندازد.
هوش مصنوعی: رستم از بهشت خبر خوشی به طوس میدهد که در روز عید مهرگان، اشکبوس نابود شده است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در زمان جنگ و نبرد، برای فرامرز قهرمان، آسمان تیر و کمان بهمن را به ارمغان میآورد. به عبارت دیگر، در اینجا به استقبال چالشها و سلاحها در میادین جنگ اشاره میشود.
هوش مصنوعی: باد صبح، پیامکشتن (که احتمالاً نام شخص یا اصطلاحی خاص است) را از دنیای دی (یا دیار) به اسکندر، که به او صاحبقران نیز میگویند، میآورد.
هوش مصنوعی: دورهی پاییز را با زیباییهای خاص خود به یاد میآورد، در حالی که بهار با فراوانی زندگی و نشاطش در راه است، و این تغییر فصول به نوعی تحت تأثیر قوهی تخیل و قدرت آتشفشانها نمایان میشود.
هوش مصنوعی: در چمن، مانند اردشیر بابکان، نوید پایان زندگی گل کرم و سبز را نمیدهیم.
هوش مصنوعی: در فصل دی، یخی که بر فراز تپهای از خاک قرار دارد، به تدریج در بهار به وسیله گرما و آب شدن، به همراه دیگر چیزهای ریز و کوچک به زمین میافتد.
هوش مصنوعی: به وجود ابدی و بیپایان خود توجه کن، زیرا هماکنون باد نقوش و نشانهها را از پشت پرده بهطور آشکار به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: خواهران لاله و گل از هفت اندام خاک به مانند پهلوانی که از هفت خوان رستم عبور میکند، به نمایش درمیآیند.
هوش مصنوعی: خندهٔ گل باعث میشود که ابر باران بریزد. جالب اینجاست که اگر چشم او خاصیت زعفران را داشت، میتوانست خوشبو باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که روح و نفس انسان به خودی خود هیچ فایدهای ندارد، بلکه خوشبختی و نیکی در آثار و کارهای او دیده میشود. همچنین اشاره دارد که از هر کلام و گفتاری که فرد دارد، میتوان به خوبیهای او پی برد.
هوش مصنوعی: گاهی مانند نساجان، پرندازهای نسترن را در پارچهی نرم و تجملی از گل و ابریشم میبافند و میآورند.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات در معاملات و داد و ستدهای مالی، از زیباییها و خوبیهای زندگی نیز سهمی به جهان عرضه میشود.
هوش مصنوعی: از گلهای یاس و بید، آهنگری و هنرهایی که از آنها میسازند، به وجود میآید.
هوش مصنوعی: از دل طبیعت من شعاری سر زده که به خاطر درخشش آفتاب، در چادر مشکی پنهان شده است.
هوش مصنوعی: ای ساقی! وقتی که شراب خوشرنگ ارغوانی به میخانه میآوری، فضایی دلنشین و باشکوه به بزم میبخشی که مانند بهشتی درخشان و پر از زیبایی است.
هوش مصنوعی: جام کیخسرو، که به خون سیاوشان پر شده، در دل سنگهای الماس و یاقوت، احساساتی عمیق و باارزش را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: هدف اسکندر در حقیقت به تاریکیها تعلق داشت و آب خضر در واقع نمادی از راز و معانی عمیق این سخن را در خود نهفته دارد.
هوش مصنوعی: اسکندر نمیدانست که شراب چه تأثیری دارد و شاید به خاطر همین تأثیر، حسرت زندگی ابدی را در دل ندارد.
هوش مصنوعی: از دل زلال و شفاف پیاله، که در بدن نورانی است، جامی که ساقی در دست دارد، مایهای از روح و زندگی به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: با شادی و خوشحالی، با دست و پا زدن، به سمت درگاه پیرمغان میروم، کسی که بیتکلف و ساده است.
هوش مصنوعی: مردم در حال برگزاری جشنی هستند که حال و هوای آن متفاوت است و به نظر میرسد بوی خوش گلها در فصل بهار باعث شادی و خوشحالی آنها شده است.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، خبر خوشی برای مردم بیاور که شاه جهان به زمین آمده است.
هوش مصنوعی: حسن، قهرمان بزرگ و شجاعی است که به مانند جمشید، پادشاه اسطورهای، در جهان خود را مطرح کرده و قادر است سیاره کیوان را به درگاه خود بیاورد.
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که هر شب و صبح به خاطر عشق و محبت، سجده بر خاک راهش میکند، برتری و عظمت هفت آسمان را میآفریند.
هوش مصنوعی: کسی که یک قطره از دستنوشتههایش میتوان به ثروتهای بسیار زیادی رسید و گنجهای بزرگ را به دست آورد، واقعاً ارزشمند و شایسته احترام است.
هوش مصنوعی: هر کسی که مورد لطف و محبت او قرار گیرد، روزگارش را پر از موفقیت و شادکامی خواهد کرد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که غیر از وجود اوست، فقط نمایشی است که تقدیر برای آزمایش و سنجش ما به معرض نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: آیا میدانی با شمشیر هولناک دشمن چه کار کرد؟ آنچه را که در کشتزارش بود، مانند آذرخش به زمین آورد.
هوش مصنوعی: آسمان نام دستان را در دیوان جهان ثبت کرد، چون که در داستانها به یاد او میآورد.
هوش مصنوعی: عظمت و شکوه قصر او به قدری زیاد است که حتی افراد باهوش و کاردان نیز در مورد آن دچار تردید و گمان میشوند.
هوش مصنوعی: روزگار با حمایت و همکاری او، پیروزی و موفقیت را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: حسرتی که به خاطر باران وزیدن بر دلم نشسته، حال و هوای ابر را به یادم میآورد و با ویژگیهای طبیعی دود در هم میآمیزد.
هوش مصنوعی: ثروت و قدرت دیهی من همیشه به طرز قابل توجهی بر شکوه و عظمت تاج شاه اردوان تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: وقتی دشمن با او درگیر میشود، شجاعت و قدرت او را نمیتواند تحمل کند، مانند اینکه سوارکار سیستانی قدرتی دارد که هیچ کس نمیتواند با او رقابت کند.
هوش مصنوعی: موری که به خاطر بیعرضگی نمیتواند حتی کاهی را بلند کند، چگونه میتواند به شیر قوی آسیبی برساند؟
هوش مصنوعی: صدای پشهای لاغر که هیچ قدرتی ندارد، چگونه میتواند در دل فیل ترس و نگرانی ایجاد کند؟
هوش مصنوعی: از در طوس نیگرفتم، پس آسیب و جراحتی که بر تن و بازوی سام پهلوان میآید، از کجا ناشی میشود؟
هوش مصنوعی: بهترین و باکمالترین موجودات در بارگاه خداوند به قدری باعظمت و ارجمند هستند که جلال و شکوه آنها به حدی است که به ستارههایی که در آسمان میدرخشند، احترامی خاص میبخشند.
هوش مصنوعی: حرکت بیپایان و چرخش زمان به گونهای است که هیچکس نمیتواند بهراحتی شکوه و جلالش را در هر لحظه درک کند؛ زیرا در هر دور، دنیا با زیباییهایش خود را نمایش میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان دلیر و شجاعی دست بر چوب سنگین برده و به میدان مبارزه میرود، هفت آسمان از ترس به لرزه در میآید.
هوش مصنوعی: کتاب تاریخ و سرگذشت پادشاهان گذشته را با آب بشویید، زیرا هر کجا که نام کسی به زبان میآید، اهمیت و اعتبار آن را به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ که با اقتدار و تاثیر خود، جوجه پرنده را از چنگال حیات وحش به آشیانه امن خود میآوری.
هوش مصنوعی: اگر آسمان از فرمان تو سرپیچی کند، دست زمان او را به حدی میزند که به خودش میآید.
هوش مصنوعی: زندگی به گونهای است که برای تولد و رشد یک کودک، همزمان با ازدواج چهار زن و هفت مرد، به وقوع میپیوندد.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی جز تأثیر درخشان ستاره بخت تو وجود ندارد، آنچه که از اسطرلاب و رمزهای اردجان به دست میآید.
هوش مصنوعی: نفسی که تو از آن خارج میکنی، تأثیری دارد که نشاندهنده قدرت و عظمت توست، همانطور که دم عیسی روحالله قدرتی بینظیر داشت.
هوش مصنوعی: موسی، شخص تو به خاطر مشکلات و موانع، از معجزاتی که با قلم و دستش نمایان میشود خسته و ناامید شده است.
هوش مصنوعی: سرنوشت و قضا و قدر در دنیای پر از تغییر و تحولات، هرچند که انسان چه بخواهد و چه نخواهد، به گونهای پیش میرود که گاهی به دلیلی نادیده یا غیرمنتظره به ماجراهای متفاوتی میرسیم.
هوش مصنوعی: آسمان به جز محبت و دشمنی تو به چیز دیگری نمینگرد و هر آنچه که در دنیا به دست میآوریم، به نوعی سود و زیان برمیگردد.
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان فرمانروایی میکند و تو را آشكار میسازد، به همین دلیل از هر زحمت و نگرانی آسوده خواهی بود.
هوش مصنوعی: با شادی زندگی کن ای پادشاه، زیرا که همواره عقل سنجیده و دیرینهی تو، بشارتهایی از سوی بخت جوان به تو میآورد.
هوش مصنوعی: به سوی قاآنی نگاهی بکن، از نیکی و مهربانیاش. چون هر لحظه از درک او، چیزهای با ارزشی نصیبتان میشود.
هوش مصنوعی: هرچند که این شعر نظم مشخصی ندارد، اما اگر دقت کنی، میتوانی زیبایی و هماهنگی آن را درک کنی، چرا که طبیعتش مانند آسمان و ریسمان به هم پیوسته است.
هوش مصنوعی: اما زمانی که روزگار به سهولت در ستایش تو سخن میگوید، هر دو جهان را بهطور رایگان به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: روح پاک افضلالدین به وسیله باد نیکو هر لحظه از خاک شیروان پیام خوشی و تبریک میآورد.
هوش مصنوعی: برای تو آرزوی از دست نرفتن روزها و ماهها و سالها را دارم، تا زمانی که زمان ادامه دارد، از درد و غم و رنج دور باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همتی دارد که جز فرق ستاره نسپرد
هیبتش حایل چنان کاندر جهان همت خورد
هر چه ماهی باشد اندر قعر دریا خون شود
گر سموم هیبتش بر قعر دریا بگذرد
وربه دی مه باد جودش بگذرد بر کوه ودشت
[...]
تا چمن را آسمان با سیب و آبی جفت کرد
بوستان را روزگار از لاله و گل کرد فرد
شاخ چون مینا میان باغ شد چون کهربا
آب چون صندل میان جوی شد چون لاجورد
شب فزود و کاست روز و به نگون و سیب زرد
[...]
اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد
ور نداری درد گرد مذهب رندان مگرد
ناشده بی عقل و جان و دل درین ره کی شوی
محرم درگاه عشقی با بت و زنار گرد
هر که شد مشتاق او یکبارگی آواره شد
[...]
ای برادر نسل آدم را خدی از روی لطف
نامها دادست پیش ازتر و خشک و گرم و سرد
هر کسی را کنیت و نام و لقب در خورد اوست
پس در آوردستشان اندر جهان خواب و خورد
حاسدا مودود شاه ناصرالدین را لقب
[...]
در جهان با مردمان دانی که چون باید گذاشت
آن قدر عمری که دارد مردم آزاد مرد؟
کاستینها تر کنند از بهر او از آب گرم
فیالمثل گر بگذرد بر دامنش از باد سرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.