گنجور

 
۱۸۶۸۱

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱۷

 

در بیان عارف شدن به مراتب جانبازان راه حقیقت از در ارادت به شیخ طریقت از ر اه مراقبه گوید

باز هستی طاقتم را طاق کرد ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۸۲

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱۸

 

... ای شب جهال را تابنده ماه

ای بره گم کرد گان هادی راه

از تو آمد مقصد عارف پدید ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۸۳

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۱

 

... دوش گفتم با حریفی با خبر

کاندرین مطلب مرا شو راهبر

دشمنی حر و بذل جان چه بود ...

... اول آن سان کافر مطلق شدن

سد راه اولیای حق شدن

آخر از کفر آمدن یکباره باز

جان و سر در راه حق کردن نیاز

گفت اینجا نکته یی هست ای خبیر ...

... آرد از حرص و هوس خیل و سپاه

راهرو را سخت گردد سد راه

مانع هرگونه تدبیرش شود ...

... آن عنانگیر از وفا یارش شود

همدم و همراه و همکارش شود

ز آن سبب گفت آن حکیم شیروان ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۸۴

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۳

 

... در گشودندت گر اخوان از صفا

راه اگر جستی در آن دار الصفا

شودر آن دار الصفا رطب اللسان ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۸۵

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۴

 

... از مریدان جمله کاملتر بجهد

طالبان راه حق را بد دلیل

رهنمای جمله بر شاه جلیل ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۸۶

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۶

 

در بیان فیض بخشی آن سر حلقۀ راستین و اسرار شکافتن آستین و مراتب پرده از اسرار برداشتن و نکتۀ توحید را از راه مکاشفات معلوم عروس خود داشتن که بر مصداق اولیایی تحت قبابی لایعرفهم غیری ما را تا ابد زندگی و دوام و دولت و پایندگیست

هیچ میدانی تو ای صاحب یقین ...

... نیست ما را کهنگی و مردگی

ناجی آنکو راه ما را سالک ست

غیر ما هر چیز بینی هالک ست ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۸۷

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۷

 

در بیان اینکه طالبان راه و عاشقان لقاءالله را از خلع تعینات و قلع تعلقات که هر یک مقصد را سد راهند و حجابی همت کاه گریزی نیست چه عارف را حذر از آفات و موحد را اسقاط اضافات واجبند لله در قایله

چو ممکن گرد هستی برنشاند ...

... بازم اندر هر قدم در ذکر شاه

از تعلق گردی آید سد راه

پیش مطلب سد بابی می شود ...

... از تعلق پرده یی دیگر نماند

سد راهی جز علی اکبر نماند

اجتهادی داشت از اندازه بیش ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۸۸

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۸

 

... حایل ره مانع مقصد مشو

بر سر راه محبت سد مشو

لن تنالوا البر حتی تنفقوا ...

... از تو بهتر گوهری بهر نثار

هرچه غیر از اوست سد راه من

آن بت ست و غیرت من بت شکن

جان رهین و دل اسیر چهر تست

مانع راه محبت مهر تست

آن حجاب از پیش چون دورافکنی ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۸۹

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۰

 

... لحظه یی غافل نمانند از مرید

همت خود بدرقه راهش کنند

خطره یی گررفت آگاهش کنند ...

... کی کم ست از ساقی بزم مجاز

اکبر آمد العطش گویان ز راه

از میان رزمگه تا پیش شاه ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۹۰

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۲

 

... رفت تا گیرد برادر را عنان

سیل اشکش بست بر شه راه را

دود آهش کرد حیران شاه را ...

... تا ازو جوییم اصل و فرع را

همتی باید قدم در راه زن

صاحب آن خواه مرد و خواه زن ...

... خانه پرداز جهان چه زن چه مرد

شرط راه آمد نمودن قطع راه

بر سر رهرو چه معجر چه کلاه

عمان سامانی
 
۱۸۶۹۱

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۳

 

... پیش پای شوق زنجیری مکن

راه عشق ست این عنانگیری مکن

با تو هستم جان خواهر همسفر

تو بپا این راه کوبی من بسر

خانه سوزان را تو صاحبخانه باش ...

... پرورش در جیب یک آغوشمان

تا کنیم این راه را مستانه طی

هر دو از یک جام خوردستیم می ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۹۲

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۵

 

در بیان تجلی کردن جمال بی مثال حسینی از روی معنی در آینه وجود زینب خاتون سلام الله علیه و علیها از راه شهود به طور اجمال گوید

قابل اسرار دید آن سینه را ...

... معنی خود را بچشم خویش دید

صورت آینده راه از پیش دید

آفتابی کرد در زینب ظهور ...

... گفتگو کردند با هم متصل

این به آن و آن به این از راه دل

دیگر اینجا گفتگو را راه نیست

پرده افکندند و کس را راه نیست

عمان سامانی
 
۱۸۶۹۳

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۶

 

... پس گلاب از اشک بر رویش فشاند

گفت ای خواهر چو برگشتی ز راه

هست بیماری مرا در خیمه گاه ...

... این ودیعت را پس از من حامل اوست

بعد من در راه وحدت کامل اوست

اتحاد ماندارد حد و حصر ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۹۴

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۸

 

در بیان وارد شدن آن سر حلقه ی مستان و مقتدای حق پرستان از راه مجاهده بعالم مشاهده و از دروازه ی فناء فی الله در شهرستان بقاء بالله بمصداق العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة و شرح شرفیابی زعفرجنی به قصد یاری و عزم جانسپاری خدمت آن بزرگوار و با حالت محرومی مراجعت کردن

ساقی ای قربان چشم مست تو ...

... خاصه شرح حال شاهنشاه عشق

مقتدای شرع و خضر راه عشق

تا بدانند آن امام خوش خصال

پاچسان هشت اندر آن دارالوصال

چیست آن دار الوصال ای مرد راه

ساحت میدان و طرف قتلگاه ...

... او فتاده غرق خون بالای هم

کشتگان راه او در هر قدم

پیش او جسم جوانان ریز ریز ...

... از برای جانفشانی نزد شاه

ز عفر جنی فرا آمد ز راه

جنیی جنت بجانش ضم شده ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۹۵

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۹

 

در بیان آن عارف ربانی که از راه مراقبه با زعفرش ملاقات افتاد و از در مکاشفه مصاحبتش دست داد و قصه کردن زعفر سبب محرومی خود را از جانفشانی در رکاب سعادت انتساب آن حضرت بر سبیل اجمال گوید

عارفی گوید شبی از روی حال ...

... گفت دانم من که شب تا صبحگاه

با منت بود اعتراض ای مرد راه

زعفرم من کز سرشب تا سحر ...

... گفت ای سرخوش ز صهبای مجاز

چون نباشد پیر عشقت راهبر

کی ز حال عاشقان یابی خبر ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۹۶

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۴۰

 

در بیان خطابه ی آن امام مهربان و موعظت مخالفان با حقیقت گو زبان از راه رحمت و از در شفقت و هدایت بر سبیل اجمال گوید

مطرب ای مجموعه ی فصل الخطاب ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۹۷

عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - قصیده فریده در مدح یعسوب دین امیرالمؤمنین علی(ع)

 

... وز آن قضیه به ارکان دین رسید خلل

الا که راه دراز است و غول ره بسیار

بهوش تا نبرندت ز ره به مکر و حیل ...

عمان سامانی
 
۱۸۶۹۸

عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در تهنیت عید غدیر و مدح حضرت امیر سلام الله علیه

 

... به جز ثنای تو شغلیش نی به صبح و به شام

محب راه تو ترا شهد عشرت اندر کاس

عدوی جاه ترا زهر حسرت اندر جام

عمان سامانی
 
۱۸۶۹۹

عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در شکایت از روزگار و منقبت حیدر کرار صلوات الله و سلامه علیه

 

بس فشرد از پنجه بیداد گردون نای من

بسته شد راه نفس بر منطق گویای من

گر هجوم اشک را مانع نبودی آستین ...

... در کمین تا کی کند فرصت برد کالای من

خواستم در مدح او همراهی از دل گفت رو

من علی اللهیم ترسم شوی رسوای من ...

... در دل من جای او باشد در آتش جای من

راه باریک است و شب تاریک و چاه از حد فزون

دستگیری کن خدا را تا نلغزد پای من ...

عمان سامانی
 
۱۸۷۰۰

عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در ستایش دو علت ایجاد و دو مایه خلقت بنی آدم النبی الاکرم و الولی الافخم صلوات الله علیهما

 

... کننده در خیبر به بازوان یلی

چو در گشوده شد آنگه به شهر یابی راه

بلی بری به نبی راه با ولای ولی

نبی کند ز ولی قصه چون گلاب ز گل ...

عمان سامانی
 
 
۱
۹۳۳
۹۳۴
۹۳۵
۹۳۶
۹۳۷
۱۰۱۶