عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶
... شد به اوج غم بسی رد و بدل عرفی نهاد
کین محیط از موج سالم بود طوفان بر نخاست
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳
... پرده باف دریچه ی دل ماست
عرفی از موج غم ترا چه غم است
موج خیز ملال ساحل ماست
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹
... خیز ای شمال بخت که زورق برون بریم
زین موج خیز فتنه که سرها درو گم است
کی مرد ماست هر که نهد داغ بر جگر ...
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳
موج زن در دل خیال آن لب میگون گذشت
آب حیوان بین که از دریای آتش چون گذشت ...
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳
... عافیت خوش تکیه ها بر بالش سنجاب زد
موج توفان سایه هر گه بر سر کشتی فکند
منعم از بهر تسلی تکیه بر اسباب زد ...
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹
... که دیده بی نم و آب در کنار می گذرد
مخواب در دل شب ها که موج قافله ای ست
که از کسی که به شب های تار می گذرد ...
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶
... صبر دشوار است با رضوان نزاعی می کنیم
در سماع ای شیخ موج از آستین ما بریز
در شهادت گاه او ما هم سماعی می کنیم ...
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲
... ور نه ندامتم ز چه عین ناملم
دل موج خیز درد و جبین صاف از گره
دریای اضطرابم و کوه تحملم ...
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱
... صد بار لب گشودم و بر کس نریختم
آن ها که موج می زند از سینه تا لبم
لب وعده کرده بود که گوید غمم به دوست ...
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۰
... به کرشمه ای بنازم که ز باد دامن او
زده موج زهر آفت به گلوی نوشخندان
چه دل است آه از آن دل که ز حسن و عشق در وی ...
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۴
کو می شوقی که دل مست جنون آید برون
هر نگاه از دیده با صد موج خون آید برون
ناله تا نزدیک لب صد جا شود پا مال او ...
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۷ - در مدح میر ابوالفتح
... زخمه از باد گوشه دامن
موج در نغمه تر اندازد
از رگ و ریشه دلم بکشد ...
... چون بمیدان تکاور اندازد
رمح فولاد عرض موج زند
تیغ الماس جوهر اندازد ...
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۱۳ - در مدح حکیم ابوالفتح
... جای تعزیر است اما گویمش معذور باد
در محیط عشق موسایی که موجش دایم است
لجه قرب ترا هر موج کوه طور باد
عشقت از بازیچه در بزمی اگر مستی کند ...
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۱۴ - ترجمه الشوق در ستایش مولای متقیان علی علیه السلام
... غبار صحن و سرای تو اوج هفت اورنگ
شکنج زلف سخای تو موج دریا بار
اگر نه قهر تو یاد آرد آسمان شاید ...
... همه نوازش ناموسی و گذارش عار
محیط بر کف جود تو کرد موج فدا
سپهر بر سر جاه تو کرد اوج نثار ...
... بجزر و مد محیط عطای او که کشد
بنیم موجه دو عالم گناه را بکنار
بکنه او که تعجب نشد گران مایه ...
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»
... من آن دریای پرآشوبم از تأثیر خاصیت
که تسکین است موج انگیز و آرام است طوفانش
عنان ار عرصه صورت بگردان کاندرین وادی ...
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۲۸ - در مدح شاهزاده سلیم
... روید از نور نگاهش در دم دیدار گل
سایه گردد موج زن بی جنبش گل از نسیم
چون کند با این رطوبت سایه بر دیوار گل ...
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۱ - تجدید مطلع
... آهنین پنجه تیغش باجل گفت که من
موج بر موج شکستم چو بعمان رفتم
رمح وی گوید اگر جنگ وگر صلح که من ...
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۲ - در مدح میرابوالفتح
... بر فراز بام نیسان می زنم
بحر طوفان خیز دردم موج خون
از تحرک های شریان می زنم ...
... دم به دم چون کشتی از شوق شکست
سینه را بر موج طوفان می زنم
می فشاند بر لبم خون مراد ...
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۳ - در مدح شاهزاده سلیم
... لبش چو نوبت خویش از نگاه باز گرفت
فتاد سامعه در موج کوثر و تسنیم
بخنده گفت که در عذر این گناه بزرگ ...