سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۹ - آمدن کید،پیش فرامرز و بردن فرامرز را به شهر خویش
... تو گفتی هوا مشک بر دامنست
جهان پر همه نافه پیراهنست
همه بام و دیوار و در چون بهشت ...
... ز مرمر بساطیش گسترده بود
فروبسته این راه از آبنوس
درو لعل مانند چشم خروس ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۲ - پاسخ دادن کید هندی،فرامرز را(و) دین یزدان پذیرفتن او
... بدین سان کس از دین خود برنگشت
ز راه نیاکان نباید گذشت
ترا یک خدا هست ما صدخدا ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۹ - سؤال کردن برهمن
... نگردد ز تک دایما هیچ سست
نه راه برون دارد از پنجره
گهی برقرارست و گه بر دره
بدان سان که باشد همی سال و ماه
که پوید نیاساید از تیر راه
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۴ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم
... به قنوج و کشمیر و آن بوم و بر
دگر نیمه راهش سوی مرز چین
بپیوست با مرز توران زمین ...
... به رستم چنین پاسخ آورد شاه
که جاوید بادی همین است راه
تو آن نامداری که ایران سپاه ...
... یکی گرزدار از نژاد همای
به راهی که جستیش بودی به پای
سپاهی زگردان کوچ و بلوچ ...
... زمین را ببوسید و بردش نماز
بتابید سر سوی راه دراز
بسی آفرین کرد بر شاه نو ...
... یکایک پذیرفت گفتار اوی
از آن پس سوی راه آورد روی
ز ره باز پس گشت رستم چو شیر ...
... فرامرز گردنکش و آن سپاه
فرود آمد آنجا به سه روز راه
یکی پهلوان بود نامش طورگ ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۵ - نامه نوشتن فرامرز به طورگ
... که توران ز شمشیر او گشت پست
نبودی کسی ار در این مرز راه
ز شاه و ز گردان توران سپاه ...
... به ترکان کنم پاک خرگاه را
به خوبی نمودم به تو راه را
اگر مر تو را ره نماید خرد ...
... کجا نام او بود کاهوی شیر
مر آن راه را تنگ بندد کمر
شود نزد آن مرد پرخاشخر
پسیجیده راه و به تیزی برفت
جهان دیده کاهو به خرگه تفت ...
... سپهبد چو بشنید ازو در شگفت
بفرمود تا برگشادند راه
فرستاده آمد سوی بارگاه ...
... برآورده ام سر به هر انجمن
نه آنم که گویی بر و بوم و راه
رهاکن برو سوی توران سپاه ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۶ - لشکر کشیدن طورگ به جنگ فرامرز
... چو کاهو از آن جایگه گشت باز
به تیزی بپیمود راه دراز
طورگ دلاور برآراست کار ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۷ - شبیخون زدن طورگ بر فرامرز و شکست خوردن طورگ
... بدیشان چنین گفت بی ره روید
به تندی سوی راه کوته روید
که ناگاه خود را بدیشان زنید ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۸ - نامه نوشتن طورگ به افراسیاب
... به کشتی گذر کرد و برساخت کار
به پای دژ آمد هم از گرد راه
به خیره همی کرد در وی نگاه ...
... به هر چند گردش بگردید بیش
به دژ در نبد راه بیرون و پیش
ندید از برش جای پرواز باز ...
... چنین گفت ای نامداران گرد
سه راهست از ایدر به توران زمین
که آن را همی داشت باید کمین
وزین سه سپردم شما را دو راه
مباشید کامل به بیگاه و گاه ...
... از آن پس برفتند دو پهلوان
بدان راه بستند از کین میان
سپاه دگر خویشتن برگرفت
بمانده از آن باره اندر شگفت
بیامد به راه سیم درنشست
دل پرخرد را در اندیشه بست ...
... بگفتا بیارش بدین جایگاه
ببینیمش آیین گفتار و راه
چو آمد زمین را ببوسید و گفت ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۹ - نامه افراسیاب به سوی طورگ و فرستادن شیر مرد
... سوی مرز خرگات باید شدن
نباید به راه اندرون دم زدن
نگهدار آن مرز و لشکر تو باش
برآن بوم و بر شاه و مهتر تو باش
به رفتن شو آگاه تا بر تو راه
نگیرد فرامرز یل با سپاه ...
... چهارم شب تیره گون در رسید
به بی راه لشکر فرود آورید
فرود آمدنشان بدان مرز بود ...
... که از منزل ترک ناورد خواه
یکی نامه دید فکنده به راه
بیاورد و برخواند فرخ دلیر ...
... یکی نامه نزدیک هر دو سپاه
که بنوشته بودند در پیش راه
نوشت و چنین گفت کای بخردان ...
... همان خنجر خونفشانش به دست
دمان با سپه سر سوی راه کرد
بدان تا برآرد از آن باره گرد ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۰ - گرفتن فرامرز،حصار را و کشتن طورگ ونامه نوشتن به شاه کیخسرو و پاسخ یافتن
... فکندند بسیار از ایشان به تیغ
نه روی درنگ و نه راه گریغ
همه کوه از کشته چون پشته گشت ...
... به فیروزی مرز و دژ سوی شاه
یکی نامه فرمود با رسم و راه
چو مرغ سیه روی سیمین دهن ...
... نشینم در این مرز چندان که شاه
چو فرمان دهد برگراییم راه
فراوان از آن مرز با باج و ساو ...
... زبان یلان زو پر از آفرین
فرستاده پیمود راه دراز
ابا کاروانی پر از برگ و ساز
چو آمد به درگاه فرخنده شاه
ب رشاه بردندش از گرد راه
به چهره ببوسید روی زمین ...
... بخواه آنچه باید ز گنج و سپاه
ز خواهش نبستست کس بر تو راه
نهاد از بر نامه مهری چو قیر ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۱ - رفتن فرامرز به هندوستان و نشاندن دستور در مرز خرگاه و نامه نوشتن به رای هند
... به زابل تو را خود چه بیم از بدان
بگفت این و پس سر سوی راه کرد
از آن ره برآورد از ماه گرد ...
... از آنجا که بد پهلوان سپاه
کشیدی به قنوج یک ماهه راه
دلاور کیانوش فرخنده رای ...
... که تندی نه خوب آید از سرفراز
سخن گویمت بشنو از راه داد
بود گاه کین گفتن آید به یاد ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۲ - پاسخ دادن رای هند،فرستاده فرامرز را
... بدو رای گفت ای یل نیکخواه
شب و روز باید طلایه به راه
که ایرانیان اندر آیند زود ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۳ - رزم فرامرز با تجانوی هندی
... وگرنه هم اکنون بپرداز جای
دهم راه تا سوی کشور شوی
مبادا که در خون لشکر شوی ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۴ - کشتن تجانو پیل هندی را و خشمگین شدن فرامرز
... هوا گشت از گرد مانند نیل
همی جست ازو پیل راه گریز
تجانوی پرکینه و پر ستیز ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۵ - گرفتن فرامرز،تجانو را به خم کمند
... چو پشت کمان بر زه خم گرفت
خم چرخ گوشه فراهم گرفت
برآمد به کردار بارنده ابر ...
... شب تیره و زنگی تیره رنگ
نه راه گریز و نه جای درنگ
سپاهی بدین گونه مردان کار ...
... تجانو که از دست او در ستیز
ندیدی ژیان پیل راه گریز
به چنگال آن شیر مرد دلیر ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۶ - لشکرکشیدن رای هندی به جنگ فرامرز و رفتن فرامرز به رسم فرستاده،نزدیک رای
... طلایه از آنجا روان گشت باز
بر رای آمد ز راه دراز
بگفت آنچه بشنید از آن نامدار ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۷ - سخن گفتن فرامرز با رای هندی و پاسخ یافتن
... ز پرخاش و از کینه برهاندت
نگفتی سخن هیچ بر راه راست
به پاسخ بدان گونه دادی که خاست ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۸ - پاسخ دادن رای هندی، فرامرز را
... سرافراز گردان و شیران تویی
ز مردی و دانش نباید که راه
بپویی ازین نامور پیشگاه ...
... شوی تابع حکم ایرانیان
به همراهی آیی بر پهلوان
بدین عهد بستند و برخاستند ...
... چنان گشت گردون ز گرد سپاه
که خورشید بر چرخ گم کرد راه
به پیش فرامرز تازان شدند ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۰ - طلب کردن فرامرز،همایون را
... شنیدی که آن پیر دهقان چه گفت
که پیدا نموده ز راه نهفت
که پیمان شکن مردم پر دروغ ...
... که در مرز ما هست نخجیرگاه
به هامون و کوه و به بی راه و راه
همان مرغ پرنده اندر هوا ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۱ - بازگشتن فرامرز و کمین گشادن لشکر برو
... که بودند با او درآن کارزار
همی راند چون باد لشکر به راه
نه آگه زکار کمین گاه شاه ...
... سواران دشمن چو آگه شدند
پذیره همه سوی راه آمدند
کمین برگشادند هر دو سپاه
چو پرواز مرغان برآمد ز راه
همه صف کشیدند بهر نبرد ...
... هشیوار و داننده کار کرد
هر آن کس که افکند دامی ز راه
نخستین خود افتند در آن دامگاه ...