مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵
... دلم ز رنج تفکر دمی نیاسوده ست
که آن دو لاله رویش چگونه پژمرده ست
که آن دو نرگس مستش چگونه بغنوده ست ...
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۴
... سرو را خاطرم شکفت گلی
همچو لاله که بشکفاند راغ
از تو خواهم گرفت عاریتی ...
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۷
... نسیم لطف تو بر کوه اگر گذار کند
برآورد ز دل خاره لاله خودرو
سموم قهر تو گر در هوا صعود کند ...
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۸
... غنچه در خال لب لعل تو افکند قبل
لاله در پای سر زلف تو افکند کلاه
گردش این فلک بوقلمون کرد بدل ...
مجد همگر » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۸
... بدان لشکر فروریزند بی مر
بمیرند و رخان لاله گونشان
ز روی زنگیان گردد سیه تر ...
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۰
چون لاله مرا دلی ست پرخون پیوست
برکنده شکوفه وار چون نرگس مست ...
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۴
... خون گرید جام و دیده نرگس مست
چون ساغر لاله باد پرخون دل آنک
در ماتم تو شراب گیرد در دست
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۵
بی روی توام ز لاله زار آزار است
بی چشم تو نرگس بر چشمم خوار است ...
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۱
دیدار تو مونس همه ساله کیست
زلف و رخ تو بنفشه و لاله کیست
شبها ز تو می نالم و تو می شنوی ...
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۷
... ور گل ز رخت بوی به گلزار برد
بر یاد رخ تو لاله ساغر گیرد
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۳
... بی چهره تو باغ چه رنگ آمیزد
بی عارض تو لاله چرا برروید
بی قامت تو سرو چرا برخیزد
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۶
تا چرخ زمین را مدد از خور ندهد
گل لاله نرویاند و کان زر ندهد
در بی برگی بر هنر چون دهمت ...
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۸
تا سوسن آزاد زبان در تو کشید
خون جگرم چو لاله بر چهره کشید
پشتم چو بنفشه لب چو نیلوفر شد ...
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۸
... چون بینم سرو قامتش بر بستر
یا لاله رخش زرد شده بر بالش
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۹
خون کرد دلم را چو دل لاله فراق
بر من بگماشت گریه و ناله فراق ...
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲۲
برخیز که غنچه در قماط است ای دل
در هر چمن از لاله بساط است ای دل
آنرا بنشان پیش که من دانم و تو ...
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰
... کی در چمن به جلوه کند قد عرعری
هر چند لاله صحن چمن را دهد فروغ
پهلو کجا زند به بهی با گل طری ...
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸
... رفتن به روی آتشم از آب خوش تر است
ز آب روان و سبزه و صحرا و لاله زار
با من مگو که چشم در احباب خوش تر است ...
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳
... برو که هر که نه یار منست بار منست
به لاله زار و گلستان نمی رود دل من
که یاد دوست گلستان و لاله زار منست
ستمگرا دل سعدی بسوخت در طلبت ...
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
از گل و لاله گزیرست و ز گل رویان نیست
دل گم کرده در این شهر نه من می جویم ...