نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - ایضا در تعریف راوتی خاتم بندی بوالمنصور جهانگیر پادشاه گفته شده
... چو نازنین نگری جمله نازنین بینی
جمال حور و می خلد در نظر باشد
چو او به بزم درآید نه آن نه این بینی ...
... جمال شاه جهانگیر و زیب این محفل
صفای رضوان در جنت برین بینی
شهی که از پی نقل اساسه منزل ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - این بقیه ترکیب بند در مرثیه اشجع الشعرا یولقلی بیک واقع است که روز ماتم ولد دلبندم خبر موت او رسید
... صورت به جان فشانی و معنی به دلبری
رضوان به ره ستاده ز انفاس طبع او
پیچیده در مشام نسیم معنبری ...
... چون پیرهن که از در کنعان درآورند
رضوان خلد را کفنت توتیا شده
چون لوح علم کل که همه حسن ها ازوست ...
... رخ بر رکاب خسرو اعظم گذاشتی
تا خاک باد جای تو خلد نعیم باد
سند و دکن ز ایرج و عبدالرحیم باد
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۱۱ - در وصف کشمیر
... آن شاخه ندارد که بگفتار در آید
آن چشمه که رضوان چو رود تشنه بسویش
کوثر بسرش تیزتر و تشنه تر آید ...
... کین فصل و سه فصل دگرم بر اثر آید
لیک از همه خلدست که بی طوف جنانت
چندان نکند مکث که وقت ثمر آید ...
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۲۶ - در مدح حکیم ابوالفتح
... یاسمین بشکفد از نشتر زنبور عسل
پیش باغ و چمن دهر کنون گر رضوان
نسخه خلد برین باز گشاید بمثل
صورت خلد ازین باغ مفصل یابد
سیرت این چمن از خلد ببیند مجمل
حور گیسو بمیان بسته درآید بچمن ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱
... سیلی همت ولی بر روی کوثر می زدیم
همره رضوان به سیر خلد می رفتیم و لیک
سنگ ناکامی همان بر شاخ بی بر می زدیم ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - مدح حسن خان شاملو
... لیک نواب کواکب موکب عرش احتجاب
طرح باغی کرد کش یک روضه زیبد هشت خلد
هر چه من آباد کردم کرد از رشکش خراب ...
... خیمه افلاک را در جوف کمتر از حباب
گر سموم قهر تو بر باغ رضوان بگذرد
رنگ گل چون شعله آتش رود در التهاب ...
... با رضایت دوزخ سوزان مرا نعم المعاد
با خلافت گلشن رضوان مرا بیس المآب
احتساب نهی تو گر منع آمیزش کند ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - بث الشکوی و منقبت علیبن موسیالرضا علیهاسلام
... گر شوی لبریز از آن چون ساغر مینای من
من همان بستان سرسبزم که رضوان حلقه زد
بر در دریوزه پیش بوستان پیرای من ...
... تا فشاندم تخم مهرت در زمین اعتقاد
شد بهارستان معنی طبع خلدآسای من
زنده طبعم از ولایت ورنه اندر اصل خویش ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در تهنیت نوروز و مدح حسینخان شاملو
... آن می که گر به نامه جرمش رقم کنند
رضوان وکیل خلد نویسد گناه را
گستاخ چون کرشمه و خوشخوی چون حیا ...
... گر نار ایمن است و گر خاک تبت است
کلکم به سهو روضه رضوان رقم زدش
این باغ را بدان چمن آخر چه نسبت است ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - تهنیت نوروز و مدح حسینخان شاملو
... چون جهان پیوسته سر بر خط فرمان تو باد
باغ رضوان کز سوادش خلد یک گل بیش نیست
دایما اندر تب رشک خراسان تو باد ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۳
این خلد که از فیضص ازل یاد دهد
خاکش نفس مسیح بر باد دهد
رضوان اگر این بهشت را دریابد
آن جنت کهنه را به شداد دهد
کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸
... زود از همگی برید ممتاز محل
رضوان در خلد بهر تاریخش گفت
فردوس محل گزید ممتاز محل
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - درتعریف کشمیر
... کسی کشمیر را بستان نگوید
بغیر از روضه رضوان نگوید
جهان دلگشایی کشور فیض ...
... زباغستان این دریا چگویم
هزاران خلد و من تنها چگویم
بود این بحر اخضر پرجزیره ...
... عیان از هر جزیره تازه باغی
ریاض خلد را چشم و چراغی
سراسر برگها مطبوع و دلخواه ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۲
... برق با خرمن ما مرد هم آغوشی نیست
دست تکلیف مکن در کمرم ای رضوان
سبزه باغچه خلد بناگوشی نیست
می توان یافت ز عنوان جبین مضمون را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۲
... در آتشم از محرمی آینه تو
هر چند در خلد به رضوان نتوان بست
صایب پر و بالی بگشا موسم هندست ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۹۱
... که آب بحر به آب گهر نیفزاید
من از کجا وبهشت برین مگر رضوان
به درد وداغ تو فردوس را بیاراید ...
... که در مصاف دو شمشیر کار فرماید
نعیم خلد حلال است بر کسی صایب
که دست ولب به نعیم جهان نیالاید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح حضرت رضا(ع)
... می توان دیدن چو روی دلبران از زیر زلف
از محجرهای او خلد برین را آشکار
همچو اوراق خزان بال ملایک ریخته است ...
... تا غبار آستانش جلوه گر شد حوریان
از عبیر خلد افشانند زلف مشکبار
هر شب از گردون ز شوق سجده خاک درش ...
... این چنین نخلی ندارد یاد چشم روزگار
از سر دربانی فردوس رضوان بگذرد
گر بداند می کنندش کفشدار این مزار ...
... از لحد بیرون خرامد چون زر کامل عیار
می شود همسایه دیوار بر دیوار خلد
در جوار روضه او هر که را باشد مزار ...
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷
... در دل ز خیال رخ خوب تو خلیده
خاری که به صد گلشن رضوان نفروشم
صد جان نستانم که دهم دامنت از دست
دشوار به دست آمده آسان نفروشم
صد خار خلد در جگر و لب نگشایم
در باغ چو بلبل گل افغان نفروشم ...
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۱۲ - تعریف باغ صادقآباد
... پی ترتیب این نورسته بستان
نهال از باغ خلد آورده رضوان
هوایش طرز سودا خوب داند
جوانی گر دهد پیری ستاند
گلش را می پرستد باغ رضوان
تذرو قدس سروش را ثناخوان ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۱۱
... شهنشه درین برج باد آفتاب
رسیدم به رضوان نسب گلشنی
که جنت گلش راست نه خرمنی ...
... قلم های نخلش نگارآفرین
ز برگ گلش خلد رو ساخته
رطوبت به خاکش وضو ساخته ...
... درین بوستان سراسر بهشت
نیابی نهالی که رضوان نکشت
درین باغ از سایه شاخسار ...
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۷ - در صفت شب معراج
... به نور حق منور شمع مهتاب
ز کوثر خلد را رضوان زده آب
در رحمت گشاده خازن غیب ...