گنجور

 
۱۴۶۱

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۲ - بوسه بر باد (۲)

 

... بشادی بخندید در زیر لب

از آن پس بسیج سفر کرد ماه

شب و روز پیمود چون ماه راه ...

... به زاری همی گفت با یار خویش

که ای جان من کرده از تن سفر

و یا روشنایی دور از نظر ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۲

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۳ - بوسه بر باد (۳)

 

... بسی منت از داور دادگر

که باز آمدی دوستکام از سفر

بفرمود تا مطرب دلنواز ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۳

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۵ - نصیحت

 

... مجو کام کاین جایگه کام نیست

سفر کن که اینجای آرام نیست

اقامت چه سازی بدر می روی ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۴

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۶ - در معراج پیامبر (ص)

 

... نبی بر پشت او چون آفتابی

چو از بیت الحرام احمد سفر کرد

به سوی مسجدالاقصی گذر کرد ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۵

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۰ - راز گفتن جمشید با پدر و مادر

 

... ببوسد خاک ره چون جرعه ناهید

سفر می کردم اندر هر دیاری

ز چین افتاد بر رومم گذاری ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۶

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۶ - روان شدن جمشید از ولایت پریان بسوی روم

 

... جوابش داد کاین جز اژدها نیست

سفر کردن بر این جا از دها نیست

ازین منزل نمی شاید گذشتن ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۷

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۸ - در دیر راهب

 

... چو ما باید کناری جستن از ما

گهر جویی بیا در ما سفر کن

امان خواهی ز بحر ما حذر کن ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۸

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۳ - جواب دادن حورزاد جمشید را

 

... ملک گفتش ز چین بهر تجارت

سفر کردم مرا کردند غارت

چو بشنید این حکایت حاجب بار ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۹

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵۹ - رفتن مهراب در پی جمشید

 

... چو می کردی به تلخی زندگانی

سفر کردی به سودای تجارت

بسی دیدی ازین سودا خسارت ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۰

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۶۱ - جمشید در درگاه قیصر

 

... که چون میرم بود خاکم درین در

بدان نیت سفر کردم من از چین

که سازم آستان شاه بالین ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۱

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۵ - غزل

 

... ندانم تا کی ای عمر گداری

چنین تن در سفر فرسوده داری

چو مه روز و شب ای زرین شمایل ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۲

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۰ - بازگشت جمشید به روم و دامادی او

 

... ز رنج راه شاهش باز پرسید

کزین رنج سفر چون بودی ای ماه

به صبح و شام چون پیمودی این راه ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۳

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین

 

... به رخ مانند گلبرگ تری را

وز آنجا سوی مغرب چون سفر کرد

به غربت بین که چون شد چهره اش زرد ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۴

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

ای که نام اشنوده باشی خسرو پرویز را

رو سفر کن تا ببینی خسرو تبریز را

بی گمان عاشق شدی شیرین برو فرهاد وار ...

سیف فرغانی
 
۱۴۷۵

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

... تو بدست کرم کنم نزدیک

که بپای من این سفر دور است

یوسف عهدی و منم بی تو ...

سیف فرغانی
 
۱۴۷۶

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

... باری بکشد بپشت همت

چون روی بدین سفر نهاده است

بیچاره سری گرفته بر دست ...

سیف فرغانی
 
۱۴۷۷

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

... تو بدست کرم کنم نزدیک

کی به پای من این سفر دورست

جهد کردم بسی ولی چه کنم ...

سیف فرغانی
 
۱۴۷۸

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

... دلی از سیف فرغانی ببردی

چه آوردی تو ما را از سفر هیچ

سیف فرغانی
 
۱۴۷۹

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

... مرا از حال عشق و صبر پرسید

چه گویم این مقیم است آن سفر کرد

خمش کن سیف فرغانی کزین حال ...

سیف فرغانی
 
۱۴۸۰

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

... در کوی تو ما را نبود جای اقامت

وآن فند نکردی که توانیم سفر کرد

چندانکه توانم من گریان ز فراقت ...

سیف فرغانی
 
 
۱
۷۲
۷۳
۷۴
۷۵
۷۶
۱۸۱