نگار من چو اندر من نظر کرد
همه احوال من بر من دگر کرد
بپرسش درد جانم را دوا داد
بخنده زهر عیشم را شکر کرد
ز راه دید ناگه در درونم
درآمد نور و ظلمت را بدر کرد
بشب چون خانه گشتم روشن از شمع
که چون خورشیدم از روزن نظر کرد
ز هر وصفی که بود او را و اسمی
بقدر حال من در من اثر کرد
بگوشم گوش شد با چشم شد چشم
ز هرجایی بنسبت سر بدر کرد
بغمزه کشت و آنگاهم دگر بار
بلب چون مرغ عیسی جانور کرد
چو سایه هستیم را نور خود داد
چو آن خورشید رخ بر من گذر کرد
دلم روشن نگردد بی رخ او
که بی آتش نشاید شمع بر کرد
برین سر راست ناید تاج وصلش
ز بهر تاج باید ترک سر کرد
بجان در زلفش آویزم چه باشد
رسن بازی تواند این قدر کرد
مرا از حال عشق و صبر پرسید
چه گویم این مقیم است آن سفر کرد
خمش کن سیف فرغانی کزین حال
نمی شاید همه کس را خبر کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره موضوع عشق و تأثیر آن بر زندگی فردی است. شاعر از تأثیر نگاه محبوبش بر خود صحبت میکند و اینکه چگونه نگاه او همه حال و احوالش را تغییر میدهد. او به وصف احساساتی میپردازد که در اثر عشق و دیدن محبوب برایش ایجاد میشود، از جمله درد و شوق. همچنین به روشنایی که عشق به زندگیاش میبخشد اشاره میکند و میگوید که بدون وجود محبوبش دلش روشن نمیشود. شاعر در پایان به این نکته اشاره میکند که عشق و صبر از او سوال شده اما او نمیتواند به طور کامل احساساتش را توضیح دهد، زیرا این احساسات عمیق و شخصی هستند.
هوش مصنوعی: وقتی محبوب من به من نگاه کرد، همه حالتها و احساسات من تغییر کرد.
هوش مصنوعی: کسی به شوخی از من درباره درد و رنجی که دارم سوال کرد و من از این موضوع لبخند زدم. در واقع، این اشاره به این دارد که با وجود مشکلات و تلخیهای زندگی، میتوان به شادی و خوشی فکر کرد و آن را قدردانی کرد.
هوش مصنوعی: ناگهان نوری در وجودم تابید و تاریکی را کنار زد.
هوش مصنوعی: شب که به خانه وارد شدم، شمعی روشن بود که همچون خورشید از روزنه نگاهی به من میکرد.
هوش مصنوعی: او به هر ویژگی و نامی که داشت، به اندازه حال و وضعیت من در من تأثیر گذاشت.
هوش مصنوعی: گوش من به صدا آشنا شد و چشمانم به تماشا پرداختند. از هر مکانی به سمت سر بلند شدم و نگاه کردم.
هوش مصنوعی: با نگاهی دلربا و زهرآگین، عشق مرا از بین برد و دوباره مثل مرغ عیسی، جان گرفتم و زنده شدم.
هوش مصنوعی: وقتی نور خورشید به ما تابید، حس کردیم که مانند سایهای هستیم که از این نور زندگی میگیرد و از روشنی آن بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: دل من بدون دیدن چهره او روشن نمیشود، زیرا شمع بدون آتش نمیتواند روشن بماند.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به وصل و عشق او، آدم باید از خودخواهی و غرور خود بگذرد و تاج سرش را که نماد افتخارات و داراییهایش است، کنار بگذارد. فقط با کنار گذاشتن اینها میتواند به درستی به وصال و عشق واقعی دست یابد.
هوش مصنوعی: من خود را در زلف او آویزان میکنم؛ چه اشکالی دارد که بتوانم اینقدر بازی کنم؟
هوش مصنوعی: وقتی از من دربارهی حالت عشق و صبر پرسیدند، نمیدانم چه بگویم، زیرا این عشق در من ماندگار است و آن شخصی که به آن عشق داشتم، سفر کرده است.
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا از این وضعیت هیچ کس را خبر نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو از توران سوی ایران سفر کرد
چو کیخسرو به جیحون بر گذر کرد
شمالی باد چون بر گل گذر کرد
نسیم گل بباغ اندر اثر کرد.
تب دوشین در آن بت چون اثر کرد
مرا فرمود و هم در شب خبر کرد
برفتم دست و لب خایان که یارب
چه تب بود اینکه در جانان اثر کرد
بدیدم زرد رویش گرم و لرزان
[...]
دگر باره چو شیرین دیده بر کرد
در آن تمثال روحانی نظر کرد
لبانم نیم شب تا روز تر کرد
نسیم آمد دهانم پر ز زر کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.