گنجور

 
۱۴۴۱

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳

 

... سر سوی کل خویش نه تا نور بینی بی ظلم

از کل عالم شو بری بگذر ز چرخ چنبری

تا هیچ چیزی نشمری تاج قباد و تخت جم ...

سنایی
 
۱۴۴۲

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

... گر دولت یاری کند و بخت مساعد

من فرق سر از چرخ فلک در گذرانم

سنایی
 
۱۴۴۳

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲

 

... ما را سگ خویش خوان که تا ما

گوییم که شیر چرخ ماییم

پرسند ز ما که اید گوییم ...

سنایی
 
۱۴۴۴

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

خیز تا دامن ز چرخ هفتمین برتر کشیم

هفت کشور را به دور ساغری اندر کشیم ...

سنایی
 
۱۴۴۵

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰

 

... گر فلک در عهد او با ما نسازد گو مساز

ما به یک دم آتش اندر چرخ و بر چنبر زنیم

گه ز رخسار بتان بر لاله و گل می خوریم ...

سنایی
 
۱۴۴۶

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

... عشق را در کار گیر و عقل را بیکار کن

گر ز چرخ چنبری از غم همی خواهی نجات

دور باده پیش گیر و قصد زلف یار کن ...

سنایی
 
۱۴۴۷

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴

 

... چون زنی کم با ندیم زیرک هشیار زن

گر برون هفت چرخ و چار طبع ست این سخن

بارگاهش هم برون از هفت و هشت و چار زن

تا تو اندر بند طبع و دهر و چرخ و کوکبی

کی بود جایز که گویی دم قلندوار زن ...

سنایی
 
۱۴۴۸

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸

 

... غم عشق تو طوق گردن من

ماه را راه گم شود بر چرخ

هر شبی از خروش و شیون من ...

سنایی
 
۱۴۴۹

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸

 

... در خرابات خراب آرام کن

آتش ناپاکی اندر چرخ زن

خاک تیره بر سر ایام کن ...

سنایی
 
۱۴۵۰

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

... پیش رکابت جمال کیست گرفته عنان

چرخ جفا کیش بین لعل وفا کوش بین

گردش ایام دوش تعبیه ای ساختست ...

سنایی
 
۱۴۵۱

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰

 

... حرف بوسست چو لبهای قلم چاکر تو

شیر چرخت ز پی آب همی سجده برد

من چه سگ باشم تا خاک بوم بر در تو

نیست در چنبر نه چرخ یکی پروین بیش

هست پروین کده ره چنبری از عنبر تو ...

سنایی
 
۱۴۵۲

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰

 

... من عزیزم از فلک بگریخته

چرخ در بالام گوهر تافته

طبع در پهنام عنبر بیخته ...

سنایی
 
۱۴۵۳

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴

 

... یک دم و یک رنگ باش چون گهر آفتاب

چند چو چرخ کهن هر دم رسم دویی

روبه بازی مکن در صف عشاق از آنک ...

سنایی
 
۱۴۵۴

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵

 

... برابرش تیز آنجهانی

با قدر تو پاره میخ بر چرخ

تهمت زدگان باستانی ...

سنایی
 
۱۴۵۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح امین الملة قاضی عبدالودودبن عبدالصمد

 

... شاد باش ای پیشکار دین و دنیا مرحبا

تا گریبان قدر بگشاد چرخ آب گون

پاک دامن تر ز تو قاضی ندید اندر قضا ...

... تا تو بر جایی و بادت تا به یوم الدین بقا

تا خمش باشد حسودت زان که تا بر چرخ شمس

جلوه گر باشد نباشد روزه بگشودن روا ...

سنایی
 
۱۴۵۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در تفسیر چند سوره و نعت رسول اکرم و مدح قاضی عبدالودود

 

... هر زمانی قبله بر پایش دهد قبله دعا

با بقای عدل او نشگفت اگر در زیر چرخ

شخص حیوان همچو نوع و جنس نپذیرد فنا ...

... چون تو موسی وار بر کرسی برآیی گویدت

عیسی از چرخ چهارم کی محمد مرحبا

جان پاکان گرسنه علم تواند از دیرباز ...

سنایی
 
۱۴۵۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در نعت رسول اکرم و مدح عارف زرگر

 

... وز تو کردم در فرات نعمت او آشنا

بر تو خوانم شعر آن شعری شعار چرخ قدر

با تو گویم شکر آن شکر شکار خوش لقا ...

سنایی
 
۱۴۵۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در توحید

 

... چو خلد برین کرد زمین را و زمان را

فرمود که تا چرخ یکی دور دگر کرد

خورشید بپیمود مسیر دوران را ...

سنایی
 
۱۴۵۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در تواضع اهل حق

 

... ز آبرو آبی بزن درگاه شاهنشاه را

نعل کن چون چتر او دیدی کلاه چرخ را

چاک زن چون روی او دیدی قبای ماه را ...

سنایی
 
۱۴۶۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - در مدح بهرامشاه

 

... پرده زنان روز و شب حلقه زلف ترا

غاشیه کش چرخ پیر بخت جوان ترا

برد دل و گوش و هوش بهر جواز لبت ...

سنایی
 
 
۱
۷۱
۷۲
۷۳
۷۴
۷۵
۴۹۲