گنجور

 
سنایی

خورشید تویی و ذره ماییم

بی روی تو روی کی نماییم

تا کی به نقاب و پرده یک ره

از کوی برآی تا برآییم

چون تو صنم و چو ما شمن نیست

شهری و گلی تویی و ماییم

آخر نه ز گلبن تو خاریم

آخر نه ز باغ تو گیاییم

گر دستهٔ گل نیاید از ما

هم هیزم دیگ را بشاییم

بادی داریم در سر ایراک

در پیش سگ تو خاکپاییم

آب رخ ما مبر ازیراک

با خاک در تو آشناییم

از خاک در تو کی شکیبیم

تا عاشق چشم و توتیاییم

یک روز نپرسی از ظریفی

کاخر تو کجا و ما کجاییم

زامد شد ما مکن گرانی

پندار که در هوا هباییم

بل تا کف پای تو ببوسیم

انگار که مهر لالکاییم

برف آب همی دهی تو ما را

ما از تو فقع همی گشاییم

با سینهٔ چاک همچو گندم

گرد تو روان چو آسیاییم

بر در زده‌ای چو حلقه ما را

ما رقص کنان که در سراییم

وندر همه ده جوی نه ما را

ما لاف زنان که ده خداییم

از شیر فلک چه باک داریم

چون با سگ کویت آشناییم

ما را سگ خویش خوان که تا ما

گوییم که شیر چرخ ماییم

پرسند ز ما که‌اید گوییم

ما هیچ کسان پادشاییم

تو بر سر کار خویش می‌باش

تا ماهله خود همی درآییم

کز عشق تو ای نگار چنگی

اکنون نه سناییم ناییم

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
عنصری

نمرود به گاه پور آذر

می‌گفت خدای خلق ماییم

جبار به نیم‌پشه او را

خوش داد سزا که ما گواییم

سنایی

لبیک زنان عشق ماییم

احرام گرفته در وفاییم

در کوی قلندری و تجرید

در کم زدن اوفتاده ماییم

جز روح طوافگه نداریم

[...]

نظامی

آیا تو کجا و ما کجاییم

تو زانِ که‌ای و ما تراییم

عطار

ما مست شراب جان فزاییم

سرخوش ز می گره گشاییم

در کنج شرابخانه گنجی است

ما طالب گنج کنجهاییم

آنها که هوای می ندارند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
عراقی

ای دوست، بیا، که ما توراییم

بیگانه مشو، که آشناییم

رخ بازنمای، تا ببینیم

در بازگشای، تا درآییم

هر چند نه‌ایم در خور تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه