خورشید تویی و ذره ماییم
بی روی تو روی کی نماییم
تا کی به نقاب و پرده یک ره
از کوی برآی تا برآییم
چون تو صنم و چو ما شمن نیست
شهری و گلی تویی و ماییم
آخر نه ز گلبن تو خاریم
آخر نه ز باغ تو گیاییم
گر دستهٔ گل نیاید از ما
هم هیزم دیگ را بشاییم
بادی داریم در سر ایراک
در پیش سگ تو خاکپاییم
آب رخ ما مبر ازیراک
با خاک در تو آشناییم
از خاک در تو کی شکیبیم
تا عاشق چشم و توتیاییم
یک روز نپرسی از ظریفی
کاخر تو کجا و ما کجاییم
زامد شد ما مکن گرانی
پندار که در هوا هباییم
بل تا کف پای تو ببوسیم
انگار که مهر لالکاییم
برف آب همی دهی تو ما را
ما از تو فقع همی گشاییم
با سینهٔ چاک همچو گندم
گرد تو روان چو آسیاییم
بر در زدهای چو حلقه ما را
ما رقص کنان که در سراییم
وندر همه ده جوی نه ما را
ما لاف زنان که ده خداییم
از شیر فلک چه باک داریم
چون با سگ کویت آشناییم
ما را سگ خویش خوان که تا ما
گوییم که شیر چرخ ماییم
پرسند ز ما کهاید گوییم
ما هیچ کسان پادشاییم
تو بر سر کار خویش میباش
تا ماهله خود همی درآییم
کز عشق تو ای نگار چنگی
اکنون نه سناییم ناییم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نمرود به گاه پور آذر
میگفت خدای خلق ماییم
جبار به نیمپشه او را
خوش داد سزا که ما گواییم
لبیک زنان عشق ماییم
احرام گرفته در وفاییم
در کوی قلندری و تجرید
در کم زدن اوفتاده ماییم
جز روح طوافگه نداریم
[...]
آیا تو کجا و ما کجاییم
تو زانِ کهای و ما تراییم
ما مست شراب جان فزاییم
سرخوش ز می گره گشاییم
در کنج شرابخانه گنجی است
ما طالب گنج کنجهاییم
آنها که هوای می ندارند
[...]
ای دوست، بیا، که ما توراییم
بیگانه مشو، که آشناییم
رخ بازنمای، تا ببینیم
در بازگشای، تا درآییم
هر چند نهایم در خور تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.