گنجور

 
۱۴۴۱

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۴

 

... کیست آدم عکس نور لم یزل

چیست عالم موج بحر لایزال

عکس را کی باشد از نور انقطاع

موج را چون باشد از بحر انفصال

عین نور و بحر دان این عکس و موج

چون دویی اینجا محال آمد محال ...

جامی
 
۱۴۴۲

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۰

 

این چنین کز دیده و دل غرق آب و آتشم

رخت هستی را ز موج غم به ساحل چون کشم

صوت جان افزای مطرب گر نباشد گو مباش ...

جامی
 
۱۴۴۳

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۴

 

... زینسان که آید دمبدم زین چشم طوفان بار نم

مشکل رسد از موج غم کشتی به سوی ساحلم

نبود زبان گویا مرا جز بهر ناله چون درا ...

جامی
 
۱۴۴۴

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۱

 

... از بار دل تن من آمد چو کوه ور نی

در موج خیز گریه مشکل بود سکونم

زد از حباب خیمه گرد من آب دیده ...

جامی
 
۱۴۴۵

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۰

 

... مگو که قطره خون در کنار جامی چیست

چو دیده موج زد افتاد در کناره دلم

جامی
 
۱۴۴۶

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۸

 

... غرقه در گریه خویشم بگشا بند کمر

که ازین موج غم امید کناری دارم

مانده ام دیده به ره بر گذر باد صبا ...

جامی
 
۱۴۴۷

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۱

 

... جامی صفتم غرق غم ار یار شود بخت

رخت خود ازین موج خطرناک برآرم

جامی
 
۱۴۴۸

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۵

 

چرخ اخضر کز دو چشم خاست موج خون در او

شیشه سبز است و اشکم باده گلگون در او ...

... روی مجنون بود در لیلی ولی زد بحر عشق

عاقبت موجی که گم شد لیلی و مجنون در او

مخزن سلطان عشق آمد دل جامی و نیست ...

جامی
 
۱۴۴۹

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۰

 

خوی که تو را ز تاب می ریخته از جبین فرو

موج بلاست آمده بر سر عقل و دین فرو

عارض توست در عرق یا ز لطافت هوا ...

جامی
 
۱۴۵۰

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۸

 

... گوهر دریای راز است اشک من

موج عشقش بر کنار انداخته

کم شناسی قدر جا می را ز هیچ ...

جامی
 
۱۴۵۱

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۲

 

... تمام شد می ازان لب فسانه گو جامی

که موج دیده ما پر کند ز خون شیشه

جامی
 
۱۴۵۲

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۱

 

... چاره وصل است برانگیز خدایا سببی

جان که در موج غم افتاد جدا زان لب لعل

عاقبت خواهدش آن موج رساندن به لبی

چون نیامد ادب بزم وصال از من مست ...

جامی
 
۱۴۵۳

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۳

 

... از همه رو به خدا آر که آسوده شوی

روز و شب در نظرت موج زنان بحر قدم

حیف باشد که به لوث حدث آلوده شوی ...

جامی
 
۱۴۵۴

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قصاید » شمارهٔ ۲

 

... پاکبازانی به تن بر ساحل بحر وجود

لیک سر جانشان مستغرق موج فنا

مستقر صورت ایشان حضیض مسکنت ...

جامی
 
۱۴۵۵

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قصاید » شمارهٔ ۶

 

... چون کنند اهل حسد طوفان طریق حلم گیر

گاه موج آرام کشتی را ز ثقل لنگر است

با حسودان لطف خوش باشد ولی نتوان به آب ...

جامی
 
۱۴۵۶

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - قصیدهٔ جلاء الروح در جواب قصیدهٔ مرآت الصفا یا بحرالابرار یا قصیدهٔ شینیهٔ خاقانی

 

... به یثرب کن طلب سرچشمه حکمت که شد غرقه

ز موج غیرت افلاطون یونانی و یونانش

چو بوالقاسم بود هادی که باشد بوعلی یاری ...

جامی
 
۱۴۵۷

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » مثنویات » شمارهٔ ۴ - این هم صفت عمارت اوست

 

... سبزپوشان در آستان زده صف

موج زن حوض مرمرش به میان

به هم آب ستاده بین و روان ...

جامی
 
۱۴۵۸

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در مرثیه حضرت مخدوم مکرم

 

... چون حرف خود ز تخته هستی سترده اند

موج بلا که کوه بود پیش او چو کاه

چون کوه پیش صدمت آن پا فشرده اند ...

جامی
 
۱۴۵۹

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۷۱

 

ماییم به موج خیز حرمان شده غرق

چیزی نه به جز رعونت و حیله و زرق ...

جامی
 
۱۴۶۰

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

... احسن الناس نفوسا و قلوبا و وجوها

عشق بحریست عجب ژرف که از موج پیاپی

کرده جوهای شگرف است روان از همه سوها ...

جامی
 
 
۱
۷۱
۷۲
۷۳
۷۴
۷۵
۲۶۳