خوی که تو را ز تاب می ریخته از جبین فرو
موج بلاست آمده بر سر عقل و دین فرو
عارض توست در عرق یا ز لطافت هوا
قطره شبنم آمده بر رخ یاسمین فرو
سبزه خط عنبرین گرد لبت برآمده
یا صف مور را شده پای در انگبین فرو
جلوه گه جمال خود منظر دیده ساز اگر
در دل تنگ نایدت خاطر نازنین فرو
داشت در آن چَهِ ذقن دل ز جهان فراغتی
کاش نمی گذاشتی گیسوی عنبرین فرو
گرد ز زلف کرده ای پاک به طرف آستین
دست فشان که ریزدت مشک ز آستین فرو
جامی خسته دل ز غم خاک چه سان کند به سر
کز مژه اش گرفت خون روی همه زمین فرو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذبه معشوقهاش اشاره میکند. او از چهره و ویژگیهای ظاهری معشوق سخن میگوید، که چطور این زیبایی بر دل و عقل تاثیر میگذارد. شاعر به عرق و لطافت پوست معشوق اشاره میکند و شبنم را به یاد آن چهره زیبا میآورد. همچنین از خط لب و زلف او به زیبایی سخن میگوید و حسرت میزند که ای کاش معشوقهاش گیسوانش را نمیپوشاند. در نهایت، شاعر به غم و احساسات درونیاش اشاره میکند و افسوس میخورد که زیبایی معشوق قلبش را میشکند و گریزی از آن نیست.
هوش مصنوعی: خویی که باعث میشده از شدت احساساتت بر چهرهات ظاهر شود، اکنون به عنوان قدرتی خطرناک بر روی افکار و اعتقادات تو سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که عرق و رطوبت بر وجود تو نشسته یا به خاطر لطافت هوا، قطرهای شبنم روی گل یاسمین نشسته است.
هوش مصنوعی: سبزه و خط زیبای قرمز رنگی که در کنار لب تو پدیدار شده، یا مانند پای مورچهای است که در عسل فرورفته است.
هوش مصنوعی: ای زیبای دلنواز، چهرهٔ خود را به نمایش بگذار تا دیدگانم از دیدن تو سرگرم شوند، اگر در قلب تاریک من جایی برای تو نیست، دل عزیزم را مملو از یاد تو کن.
هوش مصنوعی: در آنجا که دل از دنیا بیخیال شده بود، کاش تو اجازه نمیدادی موهای خوشبویت به زمین بیفتد.
هوش مصنوعی: موهای مشکین تو به قدری زیباست که وقتی آن را به سمت آستین خود میکشی، بوی خوشی از آن به مشام میرسد و انگار که مشک از آستینت میریزد.
هوش مصنوعی: دل شاداب و سرزنده، به خاطر غم و اندوه خاک، چگونه میتواند آرام بگیرد، در حالی که اشکهایش مانند خون بر روی زمین ریخته میشود و همه جا را میآلاید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمده ای بمنزلم، ای مه نازنین، فرو
ماه مگر ز آسمان آمده بر زمین فرو؟
نیست عرق ز تاب می، وقت صبوح بر رخت
ریخته شبنم سحر، بر گل آتشین فرو
چند بخشم بگذری، توسن ناز زیر ران
[...]
چون به رخ عرق فشان میکشی آستین فرو
آب حیات میرود پیش تو در زمین فرو
بیخبر آمدی فرو در دل بینوای من
شاه به خانهٔ گدا نامده این چنین فرو
در ره آن سهی قدم پای به گل شده فرو
[...]
طرف نقاب اگر کشی، از رخ نازنین فرو
دل ز تپیدن آورد، خانهٔ عقل و دین فرو
پت ز سرمه چشم تو، طرح فرنگ تازهای
یا شده این غزال را، پای به مشک چین فرو؟
هشته سمن عذار من، طرّهٔ یاسمین فرو
[...]
ای که بخون من شدت، ساعد نازنین فرو
دست فشان، که ریزدت خونم از آستین فرو
برده لبت ز شهد و مل، تلخی کام جزو و کل:
تا ز تبسمت بگل میچکد انگبین فرو
شکر خط سیاه را، منع مکن نگاه را؛
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.