سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۶ - بازگشتن فرامرز از هند به ایران زمین
... ببردند پیل و سپاه و درفش
همان کوس زرین و زرینه کفش
جهان پر غریو و هوا پر خروش ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۰ - رفتن فرامرز با لشکر،همراه فرطورتوش در میدان و گوی زدن فرامرز و ایرانیان وشرح آن
... پلنگی یکی گور افکنده بود
همان گور اندر کفش زنده بود
چنان تاخت اسب آن یل تیزچنگ ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۴ - رفتن فرامرز نزد کیخسرو
... ابا پیل وکوس و درفش بنفش
همان نامداران زرینه کفش
به پیش اندرون پیلتن با سپاه ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح محمد بن علی خاص از سرداران سلطان ابراهیم غزنوی
... پرورده ذات پاکش در پرده صفا
چون بر کفش نهاد و به خلق جهان نمود
زو روزگار تازه شد و ملک با بها ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در مدح ابوالرشد رشید بن محتاج
... مردمی کن برسان خدمت من چون برسی
به بزرگی که کفش بحر عطا امواجست
عمده مملکت قاهره بورشد رشید ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - هم در ثنای او
... گردن چرخ را گریبان باد
از کفش بر مثال های نفاذ
عز توقیع و حسن عنوان باد ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح ثقة الملک طاهربن علی
... اقرار بدین حدیث کردند
والله که به کفش تو نیرزند
آنان که ره سخا سپردند ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - هم در مدح او
... در دانش و در کوشش و گفتار و به کردار
آن لؤلؤ خوشاب سخن ها و کفش بحر
در بحر عجب نه که بود لؤلؤ شهوار ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۰ - مدح جمال الملک رشید
... خشم او را شرر بود آذر
بر ندارد سخای کفش را
بحر پر در و کان پر گوهر ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۰ - مکاتبه با دوستان و مدح سیف الدوله محمود
... که ما ز دولت او زیر بر و احسانیم
نه از درودگر و از کفشگر خبر داریم
نه بر فقاعی و پالیزبان ثنا خوانیم ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۷ - مدح ثقة الملک طاهر بن علی
... هست بهرام با عدوت به چنگ
در کفش زان بود کشیده سنان
همه از رای تو ستاند نور ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۳ - ثنای سیف الدوله محمود
... خشمش اثیر و تیرش در وی شهاب او
کفش سحاب و تازه ازو بوستان ملک
زحمت ندید و صاعقه اندر سحاب او ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸۹ - هم در مدح او و شکوه از تیره بختی
... گر از سنگ خارا بود مغفری
همی گوید اندر کفش ذوالفقار
جهان را ز سر تازه شد حیدری ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۰ - مدیح دیگر از آن پادشاه و شمه ای از روزگار سیاه خویش
... مهر سنگی و چرخ مقداری
آنکه تا خاست از کفش ابری
گشت گیتی همه چو گلزاری ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۰ - ناله از حصار نای و مدح محمد خاص
... به پیش ولی نعمتم باز گویم
که دارد کفش بر سخا پادشایی
که او خاص شاهست و من خاص دولت ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۲ - مدح خواجه بوسعد
... خورد بشکستیم کنون شاید
که کنی این شکسته را کفشیر
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷ - صفت اسفندیار چنگی
... لتره ای بر تن و یکی بر سر
کفش آن پای دیگر این دیگر
تن خویش از دروغ بفریبد ...
عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح نصر بن ابراهیم
... نه عالم را چنان خسرو نه گیتی را چنو داور
و گر بر آتش دوزخ ز کفش سایه ای افتد
هزاران سوخته در حین بر آرد سر ز خاکستر ...
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در مدح عبدالحمید احمد عبدالصمد
... پسر باشد عبدالحمید نام
اگر مال کفش را نه دشمن است
چرا زو به تلف خواهد انتقام ...
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - ایضاً له
... رفعت او سپرده عهد و لوی
همتش را سپهر کفش بساط
دولتش را زمانه کبش فدی ...