بر من بتافت یار و بتابم ز تاب او
طاقت نماند پیش مرا با عتاب او
این روی پر ز دره و در خوشاب گشت
از آرزوی دره و در خوشاب او
از رشگ آن نقاب که بر روی او رسد
گشت این تن ضعیف چو تار نقاب او
چون نوشم آید ارچه چو زهرم دهد جواب
زیرا که هست بر لب راه جواب او
بربود خواب از من و آنگه بخفت خوش
پیوسته گشت گویی خوابم به خواب او
خوردم شراب عشقش یک ساغر و هنوز
اندر سر منست خمار شراب او
چنگ عقاب زلفش و پرتذرو روی
ایمن رخ تذرو ز چنگ عقاب او
باز سپید روی و غراب سیاه زلف
وز بیم باز او شده لرزان غراب او
داند که هست بسته زلفین او دلم
هر ساعتی فزون کند از پیچ و تاب او
چون زر پخته شد رخ چون سیم خام من
زان آفتاب تابان وز مشک ناب او
گر زر ز آفتاب زیادت شود همی
نقصان چرا شود زرم از آفتاب او
بر عاشق ای نگارین رحمت کن و مسوز
بر آتش فراق دل چون کباب او
شاید که آب او بر توبه شود که هست
زان مجلس شهنشه گیتی مآب او
محمود سیف دولت شاهی که در جهان
شاهنشه ست از همه شاهان خطاب او
هر ملک را اگر چه فراوان بود زمان
محمود شاه باشد مالک رقاب او
شخصش سپهر و خلقش در وی نجوم او
خشمش اثیر و تیرش در وی شهاب او
کفش سحاب و تازه ازو بوستان ملک
زحمت ندید و صاعقه اندر سحاب او
یابد فلک درنگ به وقت درنگ او
گیرد زمین شتاب به گاه شتاب او
باشد هوا گران چو سبک شد عنان او
گردد زمین سبک چو گران شد رکاب او
صافی شدست آب جلالت ز آتشش
افروخته ست آتش هیبت ز آب او
آبست و آتشست حسامش به رزمگاه
روی زمین و چرخ پر از موج و تاب او
در دیده مخالف ملکست سیل او
واندر دل معادی دین التهاب او
هر بقعه ای که مرکب او بسپرد زمینش
گردد گلاب و عنبر آب و تراب او
روید به جای خار شقایق ز عنبرش
باشد به جای سنگ گهر در گلاب او
آثار مهر اوست در آباد این زمین
تأثیر کین اوست چنین در خراب او
کم باد بدسگال وی و باد بر فزون
اقبال و ملک و دولت و عمر و شباب او
چون باغ باد مجلسش آراسته مدام
چون عندلیب و بلبل چنگ و رباب او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماند بچنگ دشمن پرتاب تاب او
باشد گشاده بر همه ارباب باب او
کردم سئوال از کرم خواجه حاجتی
بیرون ز وعده ئی نشنیدم جواب او
طبعش بگاه وعده بود راست چون سحاب
با رعد و برق لیک نبارد سحاب او
نی ابر باز میشود از روی آسمان
[...]
آن ترک نیم مست که جان شد خراب او
صد بار سوختیم ز ناز و عتاب او
بر طرف بام اگر مه شبگرد بیندش
شرمنده گردد از رخ چون آفتاب او
من کیستم که بوسه زنم پای دوست کاش
[...]
آمد بهار و لشکر گل در رکاب او
صحرانشین بود سپه بیحساب او
هر نوبهار طفل دبستان گلشنست
هر غنچه ایکه وا شده باشد کتاب او
بلبل بروی گل غزلی را که سر کند
[...]
هر کس شکست طرهٔ پرپیچ و تاب او
زلفش چو مار گشت و درآمد به خواب او
یک بوسه ای که دل طلبد ز آن دهان تنگ
صد بحث می کند لب حاضر جواب او
برکند صبر لنگر سنگین خویش را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.