گنجور

 
۱۱۹۸۱

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۳ - در تهنیت عیدنوروز و منقبت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام گوید

 

... گه از رقص در شمال گه از وجد در جنوب

گه از باد مستوی گه از بار منحنی

همی از بنفشه ام پرست از شگفت دل ...

... و گرجان بدن شود تو در وی روانیا

بارض اندر از علو دگر آسمانیا

دل چرخ پیر را تو بخت جوانیا ...

جیحون یزدی
 
۱۱۹۸۲

جیحون یزدی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - وله

 

... هرچه کار ملکتش انجم به همراهی کنند

هرچه بار شوکتش گردون به تنهایی کشد

از قدومش ازض را آن مایه حاصل شد که چرخ ...

جیحون یزدی
 
۱۱۹۸۳

جیحون یزدی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - وله

 

... ارخورش دیهیم لعل از چرخ تخت عاج کرد

کلک او در نثر آب از ابر گوهر بار برد

طبع او در نظم کار لجه مواج کرد ...

... گرتو گردی جلوه گر انسان کت ایزد آفرید

آدمی بار امانت آسمان ناف افکند

زآسمان اقبال بارد از زمین نصرت دهد

هر کجا معمار عدلت طرح انصاف افکند ...

جیحون یزدی
 
۱۱۹۸۴

جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

... سرگرانست اگر زلف تو با ما چه عجب

بدوش از دل ما بار گرانی دارد

تا قرین با قمر چهر توشد عقرب زلف ...

جیحون یزدی
 
۱۱۹۸۵

جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

کی دست زدامنت بدارم

صد بار زنند اگر بدارم

بالای تو گربلاست ایکاش ...

... دستم نرسد چو خط برآن زلف

بر باد اگر رود غبارم

دل پیش تو باختم بیک خال ...

جیحون یزدی
 
۱۱۹۸۶

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۳ - درحوادث شام و مصیبت جگر گوشه امام علیهما السلام

 

... موکنان مویه کنان جامه دران نوحه سرا

قامت از بار یتیمی شده یکباره دو تا

وزغم در بدری گرد بسر خار بپا ...

... هردم از مهر پدر روی بدیوار گریست

در و دیوار هم از آنمه خونبار گریست

ام کلثوم پی تسلیتش زارگریست

زینب از دیدن این هر دو به یکبار گریست

دایم ازگریه اش اندر اسرا ولوله بود ...

... ای پدر خود که بدین کودکیم کرده یتیم

این چه حالیست که یکباره دلم گشت دونیم

بچه روبر سر دور است دگر عرش عظیم ...

جیحون یزدی
 
۱۱۹۸۷

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۸ - در شهادت عابس بن شبیب شاکری

 

... چند از این مال و منالت افتخار

کاین منال و مال را نی اعتبار

کس بمال ارمرد کارآگه بدی ...

... گفت من کز سرگذشتم سر ز هوش

خود بار سر بود سربار دوش

چون نمودم ترک جان تن گو مباش

تن چو بیجان گشت جوشن گو مباش

بر تن استم بارش سنگ وکلوخ

همچو گل از دست یاری شنگ و شوخ ...

جیحون یزدی
 
۱۱۹۸۸

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۹ - شهادت وهب بن عبدالله

 

... گفت آنسر کو نثار یار گشت

برتن خود بار و بر ما عار گشت

این وهب بر شاهدین موهوب شد ...

جیحون یزدی
 
۱۱۹۸۹

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۹ - تضمین غزلی ازسعدی

 

... لیک چه سود کز برت برد و بزد موکلم

بار فراق دوستان بسکه نشسته بردلم

میرود و نمیرود نافه بزیر محملم ...

... یارب کس بروز من هیچ مباد مبتلا

پرده دریده هوا بارکشیده جفا

راه به پیش و دل به پس واقعه ایست مشکلم ...

... زین همه بدترآنکه نی وصل ترا وسایلی

بار بیفکند شتر چون برسد بمنزلی

بار دل است همچنان در بهزار منزلم

چون سرت از بداختران مهر صفت به نی شود ...

جیحون یزدی
 
۱۱۹۹۰

فایز » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۰

 

... گل تو سر زند هر ساله از نو

گل فایز نمی روید دگر بار

فایز
 
۱۱۹۹۱

فایز » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۶

 

عجب دارم ز سرو قامت یار

که مشک و لعل و گوهر آورد بار

دو گیسوهاش فایز مشک ناب است ...

فایز
 
۱۱۹۹۲

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱۱۹

 

نخستین بار باید ترک جان کرد

سپس آهنگ روی گلرخان کرد ...

فایز
 
۱۱۹۹۳

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱۳۸

 

مسلسل زلف عنبر بار دارد

مکحل نرگس خمار دارد ...

فایز
 
۱۱۹۹۴

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱۴۴

 

... دل عاشق ز هجر یار سوزد

سهیل اندر یمن سالی به یک بار

دل فایز دمی صد بار سوزد

فایز
 
۱۱۹۹۵

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱۹۳

 

عجب دارم ز سرو قامت یار

که مشک و لعل و گوهر آورد بار

دو گیسوهاش فایز مشک نابست ...

فایز
 
۱۱۹۹۶

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱۹۴

 

... گل تو سر زند هر ساله از نو

گل فایز نمی روید دگر بار

فایز
 
۱۱۹۹۷

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۰۲

 

... شکسته قامت فایز ز پیری

دگر شاخ شکسته کی دهد بار

فایز
 
۱۱۹۹۸

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۰۴

 

... اگر از آن عرق یک قطره فایز

چکد بر تو جوان گردی دگر بار

فایز
 
۱۱۹۹۹

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۱۸

 

... شدم پیر و حزین و زار و رنجور

بت فایز تجلی کرد یک بار

همان نوری که بد در وادی طور

فایز
 
۱۲۰۰۰

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۳۰

 

شب ابر است و باران گهر بار

سگان خاموش و در خوابند اغیار ...

فایز
 
 
۱
۵۹۸
۵۹۹
۶۰۰
۶۰۱
۶۰۲
۶۵۵