گنجور

 
۱۱۹۲۱

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

... صدق پیش آر که دایم نرود عشوه به کار

اگر این بار رود بار دگر می نرود

منعم از گریه مفرمای ز دنباله دل ...

... ره بگرداند و زین راه گذر می نرود

خونبهایی ز لبت ده به شهیدان باری

این همه خون قتیلان به هدر می نرود ...

... بس نه من خواجه حدیث لب او می گویم

موضعی نیست که این بار شکر می نرود

واعظان گویدم از مهر علی دل بردار ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۲۲

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

... خوشه چین نظر از روش بدامن میبرد

بار نسرین و گل و لاله که در صحرا بود

همه من بودم و پروانه و شمع رخ او ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۲۳

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

... گر دو صد ناوکم آید ز تو بر سینه ریش

چشم آنست هنوزم که دگر بار آید

دم جان بخش مسیحاست سحرخیزان را

سخن تلخ کزآن لعل شکر بار آید

یا رب آن خال که ما را شد از او روز سیاه ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۲۴

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

... بر سر عاشق دلداده به صد ناز آید

ره دراز است اگر ره ندهم بار سفر

دل ز چین سر زلف تو اگر باز آید ...

... آنکه در حسن و جمال از همه ممتاز آید

یکدلی خسته و صد تیر چنان کن باری

که دگر مرغ غریبی به چمن باز آید ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۲۵

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

... خنک آنروز که سیلی برد از بنیادم

منکه از خلد برین دل نگران بستم بار

تا سر کوی تو دیدم همه رفت از یادم ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۲۶

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

... زاهد از بهر خدا پیشۀ تقوی نگرفت

عشق را بار گران خواجه چو من کاهل بود

گفتم از گم شدۀ خویش نشانی جویم ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۲۷

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

... غافل ز قواعد را خوشدل بزوایدرا

گر شرح فواید را صد بار زبر دارد

چند اینهمه چونسیماب در بوتۀ غم میتاب ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۲۸

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

... ورنه دل رقیق تو نامهربان نبود

صد بار کشته بود ز جورم نهیب هجر

گر بوسۀ وداع مر احرز جان نبود ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۲۹

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

... تیز پرواز است ترسم ناگهش پر بشکند

شیخ را گردن شکست از بار دستار گران

بار وی یا رب گران کن بار دیگر بشکند

شانه در آیینه مرگ ما مصور میکند ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۳۰

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

... گفتم از حسرت عناب لبت خواهم مرد

گفت سیب زنخم بین و دگر بار بمیر

گر به حکم سر زلفت ننهم گردن طوع ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۳۱

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

... خنک آن روز کزین سلسله گیرم سر خویش

نظری بر تو و صد بار نگه بر چپ و راست

تا نیایند رقیبان توام از پس و پیش ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۳۲

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

... گلی نچیده هنوز از نهال نسترنش

تبارک الله از این گلشن بهشت مثال

که بار نیشکر آرد درخت نارونش

چنان گرفته به من کار تنگ چشم رقیب ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۳۳

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

... انصاف بر چنین قد دلجوی نازنین

زیبد که بار ناز کشی تا قیامتش

ای باد کاشیانۀ زلفش بهم زدی

باری خبر ده از دل ما و سلامتش

زاهد که بیگناه رود بر در کریم ...

... آمد بناله بختی صبر از اقامتش

هین رو ببارگاه شهنشاه طوس نه

و اهل بخاک ری همه سود و غرامتش ...

... تا سرو قامتش بسرت سایه میکند

سرباز سایپای و بکش بار قامتش

نیر تبریزی
 
۱۱۹۳۴

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

... وقت است اگر به داد من بی نوا رسی

ای خضر ره که بار گرانست و من جهول

نیر تبریزی
 
۱۱۹۳۵

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

... خنک آنروز که سیلی برد از بنیادم

من که از خلد برین دل نگران بستم بار

تا سر کوی تو دیدم همه رفت از یادم ...

... لطف سلطان ازل خواست که از سجدۀ خاک

بار این نخوت بیهوده دهد بر بادم

نخورم غم که برد بار بد انگلشن قدس

علت نخوت و مستی چو ز سر بنهادم ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۳۶

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

... خر شیخ در تک و دو بر هر خس از پی جو

منم آنکه بار خسرو نکشم که خر ندارم

نیر تبریزی
 
۱۱۹۳۷

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

... آید کمین سبوکش دریای حکمتم

در زیر بار سایه کشد قاف تا به قاف

گر شهپری به هم زند عنقای همتم ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۳۸

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

... دیوانه شو ای عاقل بر اسب بنین هی زن

سنجاب و خز ادکن بار است ترا بر تن

خود را بتنور افکن بر بهمن و بردی زن ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۳۹

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

... پاداش آنکه نشناخت قدر وصال یاران

ای ابر نوبهاری باران نبار دیگر

طوفان چشمم امروز بگرفته جای باران 

یا رب مباد کس را حیران دو دیده چون من

چشمی به روی منظور چشمی به ناقه داران

ما بار ناقه بستیم دل ماند پیش دلدار

کارم به مشکل افتاد ای خیل همقطاران ...

... رفتیم و ماند بر چشم حسرت به روزگاران

بو کان ستاره روز بار دگر بتابد

هر شب شمارم اختر چون چشم شب گذاران ...

... رحمت به روزه داران از فضل بس عجب نیست

ای ابر هین فروبار بر فرق میگساران

گو چشم روزگاران بر حال ما بگرید ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۴۰

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

... زدیم خویش بدریا زیمن همت پاکان

نه بار رهبری ناخدا نه منت کشتی

ز نخ بکلک مصور کسی زند که ندارد ...

نیر تبریزی
 
 
۱
۵۹۵
۵۹۶
۵۹۷
۵۹۸
۵۹۹
۶۵۵