گنجور

 
نیر تبریزی

کجا به گوش رسد ناله‌های زار منش

هزار بلبل دستان‌سراست در چمنش

ضرورتست مرا بی تو رو به صحرا کرد

که بوی موی تو آید ز سنبل و سمنش

مگر که پای تو بست ای نسیم گلشن مصر

نه یوسفی نه بشیری نه موی پیرهنش

کس التفات ندارد به خویش از او چه عجب

گر التفات نباشد به کس ز خویشتنش

هزار خار ز مژگان به دیده رفت مرا

گلی نچیده هنوز از نهال نسترنش

تبارک الله از این گلشن بهشت مثال

که بار نیشکر آرد درخت نارونش

چنان گرفته به من کار تنگ چشم رقیب

که اختیار ندارم به بوسه از دهنش

کمال حسن و لطافت نگر که چشم دقیق

به جهد فرق نیارد میان جان و تنش

قیاس روی تو سهو است جز به باغ بهشت

که دیده سیر کند ارغوان و یاسمنش

من ارزو جد کنم پیرهن قبا چه عجب

قرین روی تو تنگست پوست بر بدنش

خوشا نواحی بغداد خاصه فصل بهار

که مرده در طرب آید زو جد در کفنش

کنار دجله و بوی بهار و روی نگار

ولی دریغ که نگذاشت آسمان به منش

مرا هوای وطن جز صداع غم نفزود

اگر دل همه عالم خوشست با وطنش

کمال صورت منظور عاشقان نیر

توان قیاس گرفت از حلاوت و سخنش