ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳
... لیک از هجران او در نار سوزان اندریم
ای تن آسان مانده در ساحل باستخلاص ما
همتی بگمار کاندر موج طوفان اندریم ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲
... اگر گردون ز بالا ماه بارد چرخ گردونی
وگر جیحون به ساحل در فشاند رود جیحونی
به هنگام شداید مفلسانرا گنج قارونی ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸۸ - شکایت از روزنامه نگاری خود
... مرا فکنده به بحری که هر چه می نگرم
پدید نیست در آن ساحل و کرانه همی
نه قابلم بکرامات و فضل ملتیان ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بمناسبت تاجگذاری ۱۳۳۲
... چون بحر مدیترانه در موج
از ساحل رودخانه کر
خرگه زده تا بغار بسفر ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » سرودهای وطنی » شمارهٔ ۱ - سرود ملی
... شکستی بهم سقف و دیوار بابل
سپاه تو کرد چو عزم سفر به ساحل روم به دشت خزر
احاطه نمود ز بحر و ز بر ...
... تو ای ناخدا همتی کن خدا را
مگر کشتی ما برد ره به ساحل
رسد فرجی ز عالم غیب ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۹ - بند نهم
... و آنکس که بر فرازش بازی گر است غازی
خیزآب و کوهه موج است دریا کنار ساحل
اشناب و آشنا دان و اشناء آب بازی ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۳ - خبر دادن تیمور از انقلاب روس
... لشکر روس است سرگردان و مغلوب و زبون
ساحل بحر خزر قفقاز گردد پر ز خون
هر کشیشی مات بینم هر صلیبی دستگیر ...
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۲۵ - خبر دادن تیمور از انقلاب روس
... لشکر روس است سرگردان و مغلوب و زبون
ساحل بحر خزر قفقاز گردد پر ز خون
هر کشیشی مات بینم هر صلیبی دستگیر ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
... توان کردن چو نی فریاد از دست جدایی ها
نآمد زورق من در کنار ساحل وصلش
به بحر عشق هر چندی که کردم ناخدایی ها ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴
... دواند هر طرف طوفان اشکم
نصیب زورقم از ساحل کیست
خوشا طغرل از این مصراع بیدل ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱
... گر نباشد مدعا عرض نیاز خویشتن
از عرق بر روی ساحل موج طوفان است و بس
تحفه دیگر ندارم درخور عرض ادب ...
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۸ - حکایت درین معنی که مسئلهٔ نفی خودی از مخترعات اقوام مغلوبهٔ بنی نوع انسان است که به این طریق مخفی اخلاق اقوام غالبه را ضعیف میسازند
... گفت با خود عقده ی ما مشکل است
قلزم غمهای ما بی ساحل است
میش نتواند بزور از شیر رست ...
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۶ - حکایت شیخ و برهمن و مکالمه گنگ و هماله در معنی اینکه تسلسل حیات ملیه از محکم گرفتن روایات مخصوصه ملیه می باشد
... ای ز بطن چرخ گردان زاده یی
از تو بهتر ساحل افتاده یی
هستی خود نذر قلزم ساختی ...
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۵ - ارکان اساسی ملیهٔ اسلامیه رکن اول: توحید
... ورنه این بیچاره را منزل کجاست
کشتی ادراک را ساحل کجاست
اهل حق را رمز توحید ازبر است ...
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۲ - در معنی اینکه جمعیت حقیقی از محکم گرفتن نصب العین ملیه است و نصب العین امت محمدیه حفظ و نشر توحید است
... بهر او چیند گزیند رد کند
نا خدا را یم روی از ساحل است
اختیار جاده ها از منزل است ...
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۳ - در معنی اینکه توسیع حیات ملیه از تسخیر قوای نظام عالم است
ای که با نادیده پیمان بسته ای
همچو سیل از قید ساحل رسته ای
چون نهال از خاک این گلزار خیز ...
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۶۱ - میارا بزم بر ساحل که آنجا
میارا بزم بر ساحل که آنجا
نوای زندگانی نرم خیز است ...
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۸۶ - دل من ای دل من ایدل من
دل من ای دل من ایدل من
یم من کشتی من ساحل من
چو شبنم بر سر خاکم چکیدی ...
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۰۵ - بمنزل رهرو دل در نسازد
... نپنداری که در تن آرمید است
که این دریا به ساحل در نسازد
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۱۸ - دوام ما ز سوز ناتمام است
... چو ماهی جز تپش بر ما حرام است
مجو ساحل که در آغوش ساحل
تپید یک دم و مرگ دوام است