گنجور

 
۹۸۰۱

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گنج درویش

 

... هم سیاهی از تو ماند مرده ریگ

کوش کاندر زیر چرخ نیلگون

نور تو باشد ز هر ظلمت فزون ...

پروین اعتصامی
 
۹۸۰۲

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - گوهر و سنگ

 

... ترا آخر متاع گوهری ساخت

اگر عدل است کار چرخ گردان

چرا من سنگم و تو لعل رخشان ...

پروین اعتصامی
 
۹۸۰۳

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۵ - مور و مار

 

... افسونگر زمانه ترا هم کند فسون

صیاد چرخ پیر ترا هم کند شکار

ای بی خبر قبیله ما بس هنرورند ...

... ماری تو هر کجاست بکوبند مغز مار

با بد به جز بدی نکند چرخ نیلگون

از خار هیچ میوه نچیدند غیر خار ...

پروین اعتصامی
 
۹۸۰۴

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۱ - نغمهٔ خوشه‌چین

 

... من قصد از زمانه بریدن نداشتم

زانروی چرخ سنگ بسر زد مرا که من

مانند چرخ سنگ و فلاخن نداشتم

هر روز بر سرم سر مویی سپید شد ...

پروین اعتصامی
 
۹۸۰۵

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۲ - نغمهٔ رفوگر

 

... این چراغ اکنون دگر بی روغن است

چرخ تا گردیده خلق افتاده اند

این فتادنها از آن گردیدن است ...

... دوست وقت تنگدستی دشمن است

هر چه من گردن نهادم چرخ زد

خون من ایام را بر گردن است ...

پروین اعتصامی
 
۹۸۰۶

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۰ - نیکی دل

 

... آز را پشت سر انداختن است

ای که با چرخ همی بازی نرد

بردن اینجا همه را باختن است ...

پروین اعتصامی
 
۹۸۰۷

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۲ - همنشین ناهموار

 

... از چه بیرونم این زمان ز شمار

چرخ سعی مرا شمرد بهیچ

دهر کار مرا نمود انکار ...

... دهر ازین راهها زند بیحد

چرخ ازین کارها کند بسیار

نقش کار تو چون نهان ماند ...

پروین اعتصامی
 
۹۸۰۸

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۳ - یاد یاران

 

... وقتی ز غرور و شوق و شادی

پا بر سر چرخ می نهادی

بودی چو پرندگان سبکروح ...

پروین اعتصامی
 
۹۸۰۹

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سروده‌ام

 

اینکه خاک سیهش بالین است

اختر چرخ ادب پروین است

گرچه جز تلخی از ایام ندید ...

پروین اعتصامی
 
۹۸۱۰

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۱ - جوجهٔ نافرمان شاعر نامشخص

 

... چشم خود تا به هم زنی بردت

تا کله چرخ داده ای خوردت

جوجه گفتا که مادرم ترسوست ...

پروین اعتصامی
 
۹۸۱۱

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰ - شتاب شباب

 

... چو گندمی است که از آسیاب می گذرد

کمان چرخ فلک شهریار در کف کیست

که روزگار چو تیر شهاب می گذرد

شهریار
 
۹۸۱۲

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱ - وداع جوانی

 

... بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد

کمان ابروی من چون تیر رفت و چرخ چوگانی

به زیر بار غم بالای چون تیرم کمانی کرد ...

شهریار
 
۹۸۱۳

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳ - ستاره صبح

 

... سپاه شب به هزیمت چو دود بگریزد

عروس خاوری از پرده برنیامده چرخ

همه جواهر انجم به پای او ریزد ...

شهریار
 
۹۸۱۴

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷ - سینمای خزان

 

... تنی تکیده ام و چشم رفته در ته چاه

که چرخ چاهکنم چشمه می کند کاریز

به سینمای خزان ماجرای خود دیدم ...

شهریار
 
۹۸۱۵

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸ - به مرغان چمن

 

... شب پاییز تبریز است و در باغ گلستانم

گروه کودکان سرگشته چرخ و فلک بازی

من از بازی این چرخ فلک سر در گریبانم

به مغزم جعبه شهر فرنگ عمر بی حاصل

به چرخ افتاده و گویی در آفاقست جولانم

چه دریایی چه طوفانی که من در پیچ و تاب آن ...

شهریار
 
۹۸۱۶

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲ - حرم قدس

 

... در پناه علم سبز تو با چهره زرد

به تظلم ز بر چرخ کبود آمده ایم

تا که مشکین شود آفاق به انفاس نسیم ...

شهریار
 
۹۸۱۷

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶ - دالان بهشت

 

... رفتیم رو به کاخ آمال و آرزوها

آنجا که چرخ بوسد ایوان بارگاهی

دالانی از بهشتم بخشید و دلبخواهم ...

شهریار
 
۹۸۱۸

شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » سهندیم

 

... گؤز آچیب-یومما چیراغ لار کیمی یاندیقدا سؤنورلر

صحنه لر چرخ فلک تک بورولوب گاه دا چؤنورلر

کؤلگه لیک لر سورونورلر ...

شهریار
 
۹۸۱۹

شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » شاطر اوغلان

 

... نیله یک زورناچی نین بورنو گره ک ییلله نسین

بو گیجللنمه دن آی چرخ فلک سنده یورول

بو حیاسیز گونه گوزلر نه قده ر زیللنسین ...

شهریار
 
۹۸۲۰

رهی معیری » غزلها - جلد اول » طوفان حادثات

 

... داریم دولتی که سلیمان نداشته است

غافل مشو ز گوهر اشک رهی که چرخ

این سیمگون ستاره به دامان نداشته است

رهی معیری
 
 
۱
۴۸۹
۴۹۰
۴۹۱
۴۹۲