گنجور

 
۹۲۱

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۶ - ستایش ابونصر منصور

 

... شب پر از در و گوهر و لؤلؤ

از گریبان چرخ تا دامن

از نهیب شب دراز و سیاه ...

... طوق مهرت فکنده بر گردن

تا دهد نور چرخ را خورشید

تا دهد زیب باغ را سوسن ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۲۲

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۷ - مدح محمد وزیر و شرح گرفتاری خویش

 

... چو دیوی به زیر شهاب سنان

چو چرخی روان در طلوع و غروب

چو کوهی دوان در ضراب و طعان ...

... چو جزع یمانست بسته میان

کم از پایه قدر او هفت چرخ

کم از مایه خشم او هفتخوان ...

... زهی جود تو اصل هر داستان

نه یکساله عمر تو گشته ست چرخ

نه یکروزه جود تو دادست کان ...

... به رنج ار بکاهم ننالم ز غم

ز چرخ ار بمیرم نخواهم امان

چو کورست گردون چه خیر از هنر ...

... چرا خواندش عقل بسیار دان

وگر چرخ کرد این بدیها چرا

بدین گشت با چرخ همداستان

جهان را چو من هیچ فرزند نیست ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۲۳

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۸ - ثنای ابوالرشد رشید

 

... تا ترش گشت روی هیبت او

کند شد شیر چرخ را دندان

هر چه ویران کند سیاست او ...

... تو بسی با هزار شیر ژیان

دل بر این و بر آن مبند که چرخ

همه این ملک را برد فرمان ...

... دشمنان را به موج مرگ انداز

دوستان را به اوج چرخ رسان

لشکری را ز مفلسی برکش ...

... به وزیر آن هزبر هندستان

آنکه از گوهرش به چرخ رسید

رتبت گوهر بنی شیبان ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۲۴

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۹ - مدیح ابونصر منصور

 

... چو بر گراید عنان دهرش بوسد رکاب

چون بنماید رکاب چرخش گیرد نشان

هنر سواری دلیر که روی میدان ازو ...

... اگر بنامت یکی برون خرامد به جنگ

نام تو گرداندش باری چرخ کیان

بپوشد او را ز پوست باره او را به چرم ...

... رای تو با من به جور چراست همداستان

اوج تو جویم ز چرخ چه داریم در حضیض

عز تو جویم ز دهر چه داریم در هوان ...

... کرد مرا روزگار خانه چون آشیان

سوخته خاکسترم از آنکه نگذاشت چرخ

از آتشم جز شرار از شررم جز دخان ...

... روز نگهبان چراست بر من و شب پاسبان

همی ببارد چو ابر بر سر من هفت چرخ

هر چه بلا آفرید ایزد در هفتخوان ...

... لذتش اندر بهار نعمتش اندر خزان

چرخ سخایی چو چرخ روشن و عالی بگرد

کوه وفایی چو کوه ثابت و ساکن بمان ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۲۵

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۰ - مدح عمادالدوله رشید خاص

 

... به ثقل خاک کثیف و به لطف ماء معین

ز چرخ نور دهد زهره و مه و خورشید

به باغ بوی دهد سنبل و گل و نسرین ...

... نهاده گردن حکم تو را شهور و سنین

بلند قدر تو با اوج چرخ کرده قران

خجسته فال تو به انجم سعد گشته قرین ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۲۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۱ - ستایش علی خاص

 

... بلند رای علی خاص خسرو ابراهیم

که نه بقدرش چرخ است و نه به جودش کان

همی نتازد جز بهر نصرت اسلام ...

... نه خواب یارد دیدن به شب دماغ گران

به رای خویش کند کار همچو چرخ بلند

به چنگ خویش کند صید همچو شیر ژیان ...

... سپهر باشد مأمور چون دهد فرمان

قضا بترسد و چرخ و فلک بپرهیزد

ز نامه ای که علی خاص باشدش عنوان

به رای چرخی کان را نباشد اندازه

به طبع بحری کان را نیوفتد نقصان ...

... بشد ز جای زمین چون فرو گرفت رکاب

بماند چرخ ز گردش چو برکشید عنان

زمانه وار همی کند هر چه یافت ز جای ...

... چگونه بودی حال من اندرین زندان

گهی صفت کندم حالهای گردش چرخ

گهی بیان دهدم رازهای چرخ کیان

مرا ز صحبت او شد درست علم نجوم ...

... چنان شدم که بگویم بر گمان به یقین

که چند باشد یک لحظه چرخ را دوران

چنان کنم که دگر سال اگر فرستم شعر ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۲۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۲ - ستایش استاد رشیدی

 

... ابوالمظفر سلطان عادل ابراهیم

که چرخ و خورشیدش تخت زیبد و گرزن

شنیده بودم کوهی که دارد آهن را ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۲۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۵ - اندرز و تنبیه

 

... جمله کون و فساد عالم را

چرخ کردست ناگزیر ضمان

روز را در پی است ظلمت شب ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۲۹

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۷ - وصف لیل و قلم

 

... همچو تیغی مجره پر گوهر

چرخ گردان درو به جای مسن

می نیارست کرد بانگ از بیم

طیلسان دار چرخ در مؤذن

زان کجا فرقدان به چرخ بلند

چشم بی نور می فتادش ظن ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۳۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۸ - ناله از بند و زندان و مدح ثقة الملک طاهر

 

... خورشید سرکشان جهان طاهر علی

آن چرخ با جلالت و آن بحر بی کران

ای آن جوان که چون تو ندیدست چرخ پیر

یارست رای پیر تو را دولت جوان ...

... پهنای بسطت تو رسیده به هر مکان

یک ماهه دولت تو نگشته ست هیچ چرخ

یک روزه بخشش تو ندیدست هیچ کان ...

... خندد همی عطای تو بر گنج شایگان

نه چرخ را خلاف تو کاری همی رود

نه ملک را ز رأی تو رازی بود نهان ...

... ملک علای دولت و دین صاحب قران

والله که چشم چرخ جهاندیده هیچ وقت

نه چون تو بنده دید و نه چون او خدایگان ...

... کاین خدمتم کنند همیدون به رایگان

غبنا و اندها که مرا چرخ دزدوار

بی آلت سلاح بزد راه کاروان ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۳۱

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۹ - هم در مدح آن بزرگ

 

... بزرگوارا پشت زمین و روی هوا

به رنگ و بوی دگر شد ز دور چرخ برین

ز باد و ابر نشیب و فراز ساده و کوه ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۳۲

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۰ - در مدح سلطان مسعود

 

ای چرخ ملک و دولت و سلطان داد و دین

مسعود شهریار زمان خسرو زمین ...

... زان طبع زودیاب تو و رای دوربین

در چرخ ملک و عصر شرف روی و رأی تو

ماهیست نیک روشن و رأییست بس مبین ...

... اقبال را به نام بزرگی تو سرین

برسان نوعروسان از نور بسته چرخ

خورشید را عصابه جاه تو بر جبین ...

... هر چند نیست جود تو بر گنج تو امین

کردست چرخ گردان از بیم جود تو

در طبع خاک و سنگ زر و سیم را دفین ...

... مجد و سنا و عاطفت و رج و دولتست

در پیش تو به راستی ای چرخ راستین

ای آفریده جانت جان آفرین به حق ...

... وی ذات فرخی همه در فرخی نشین

هر کام کان عزیزتر از اوج چرخ یاب

هر میوه کان لذیذتر از شاخ بخت چین ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۳۳

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۲ - خطاب به شمشیر پادشاه

 

... مردین و ملک را تو شعار و دثار کن

تو چرخ پر ستاره و از گوهر ملک

مانند چرخ گرد ممالک مدار کن

ای نورمند قسم نکو خواه نور ده ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۳۴

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۳ - مدح سیف الدوله محمود

 

... زیر تیر چار پرش قدر و قدرت را مکان

زیر رای چرخ سایش همت و رفعت مکین

پای تختش را نهاده یمن و دولت بر کتف ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۳۵

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۴ - هم در مدح او

 

... شود ملکش همی افزون دهد بختش همی یاری

کند دهرش همی خدمت برد چرخش همی فرمان

همی بسیاری دریا به نزد کف او اندک ...

... سخای حاتم طایی و زور رستم دستان

ز رای خویشتن شاها به یک لحظه نهی چرخی

اگر جز بر مراد تو کند چرخ فلک دوران

اگر ناگه حسود تو کند عصیان تو پیدا ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۳۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۵ - ستایش دیگر از آن پادشاه

 

... فراوان مرکب تازی که از مجنونشان نسبت

همه چون ابر در رفتن همه چون چرخ در جولان

به تیغ کوه چون رنگ و به صحن دشت چون آهو

میان آب چون ماهی میان بیشه چون ثعبان

همه با ساز پر گوهر بسان چرخ با کوکب

پر از پروین پر از خرقه پر از شعری پر از کیوان ...

... ور از رای تو بودی مه نبودی ماه را نقصان

همیشه تا همی تابد ز روی چرخ هفت انجم

همیشه تا همی پاید به گیتی در چهار ارکان ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۳۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۷ - مدیح دیگر از آن پادشاه

 

... ز رای تست همه معجزات دهر پدید

ز لفظ تست همه مشکلات چرخ عیان

به نزد دست تو بسیار سوزیان اندک ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۳۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۸ - همورا ستوده است

 

... باد حسام تو بر عدوی تو طوفان

چرخ تو را دولت سمایی رهبر

تیغ تو را نصرت خدایی افسان

مسعود سعد سلمان
 
۹۳۹

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۰ - مدح ثقة الملک طاهربن علی

 

... شایگان گنج ها یکان و دوکان

هست چرخ سپهر عمر تو را

صد و پنجاه ساله کرده ضمان ...

... حال دیگر شد ای شگفت آری

این چنین است حال چرخ کیان

رنج بسیار بود و گشت اندک ...

... رای تو پیر باد و بخت جوان

با تو اقبال چرخ را تاکید

با تو تایید جاه را پیمان ...

مسعود سعد سلمان
 
۹۴۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۱ - مدیح منصوربن سعید

 

... مانده شد مهر گویی از رفتار

سیر شد چرخ گویی از گشتن

همچو زنگار خورده آینه ای ...

... اندرو روی صبح را دیدن

چرخ مانند گرزنی که بود

اندرو در و گوهر گرزن ...

... عارض و روی چون گل و سوسن

مجلست چرخ باد و تو خورشید

ساغرت ماه و می سهیل یمن ...

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۴۵
۴۶
۴۷
۴۸
۴۹
۴۹۲