... چیست کوری چشم بینایی ز اختر داشتن

اختر توحید اگر تابید بر چرخ وجود

اختر از هفت آسمان بایست برتر داشتن ...

... از خلوص جان باین روح مطهر داشتن

نقطه یی از علم توحیدش دبیر چرخ پیر

شرح نتواند دهد با هفت دفتر داشتن ...

... پادشاهی از عبید و از جواری داشتن

باید ار خواهی شود رویین تن چرخت غلام

آتشی بر دل چو دست سیمیاری داشتن ...

... شرط انسانی دلی زین روح عاری داشتن

چنبر چرخ فنا را بر سر نه آسمان

دور دادن سیر دور بی مداری داشتن ...

... هست چراغ مرا فتیله و روغن

من ننهم دل بمهر چرخ و معاداش

با که وفا کرد این دو رنگ که با من ...

... بر سر عدل ار قبول را نهی انگشت

چرخ کند طاعت تو از بن دندان

علم چو قطب آسیاش چنبر نه چرخ

عدل چنو مرکزست و دایر امکان ...

... ماه بایوان تست مسند درویش

چرخ بمیدان تست درخم چوگان

تیر تو آب و تن منافق کاغذ ...

... در چنبر بتاب سر زلف او ببند

خورشید کارخانه این چرخ چنبری

بنشست همچو ماه که در خانه شرف ...

... سلطان آسمان ولایت که لایزال

با اوست پادشاهی و با چرخ چاکری

از خاک کرد رایت محمودی آشکار

از گرد راه راهروان چتر سنجری

کرد استماع چرخ طنین ذباب او

بر پشت پیل هندوی از کوس نادری ...

... جسم تو خاک ره سپر فدفد غری

بر آن روان چرخ مدار از ملک سلام

بر این تن نهفته بخاک از خدا فری

... شعله زد از شرق ذات شمس حقیقت بطیش

زد در غرب خفا چرخ و سهاش و جدیش

خور بهزیمت کشید جانب مغرب رکاب ...

... سالک سینای مدح موسی سر صفاست

چرخ صفاهان دهر مشرق خورشید ماست

فیض الوهی پدید بیحد و بی انتهاست ...

... محکم گرفته رشته عهد عتیق عشق

در دست دل که چرخ چو او نیست استوار

ایدر بموی عهد امانت مقیدم ...

... عقلی که شمس تابدش از مشرق ضمیر

نفسی که اوست دایره چرخ را مدیر

چرخی که کاینات بچوگان او اسیر

سر زد ز آسمان وجود آفتاب وار ...

... مهدی فراز قصر الوهی کند کنام

عیسی به چرخ چارم فرقست زین دو گام

بسیار راه باشد از حال تا مقام ...

... چو جم در انگشت اوست خاتم فر و بهی

بر زده بر بام چرخ رایت عز و مهی

همت والاش را وهم کند کوتهی ...

... روبه او راست ننگ ز شیر نر در مصاف

چرخ با جلال وی کر نکند اعتراف

تیرویش چون شهاب سینه بدوزد بناف ...

... بسای کاندر خورست کلاه عزت بماه

ز چرخ بر ساز تخت ز ماه بر زن کلاه

ز چرخ مه بگذران حشمت این بار گاه

خلعت شاهی بپوش بعون و لطف اله ...

... رخت ثنای تو دید در خور اندام من

تا بخراسان کشید چرخ سرانجام من

بسیرت راستان بعادت راستین ...

... بلندی زو پدیدارست و پستی

رموز لوح چرخ آبنوسی

بروز آفتاب سندروسی ...

... که بیند چشم ظاهر روی باطن

زمین سیار گردد چرخ ساکن

بدل گردند هر یک غیر خود را ...

... خورشید تکاورست ما را

با عیسی چرخ همرکابیم

شاهست که عارفست و معروف ...

... خمخانه و ساغر و شرابیم

بر چرخ رویم بی تحرک

هم سیر دعای مستجابیم ...

... ای قطب مدیر دار هستی

زین دایره تا بچرخ دوار

اقلیم دل مرا بتحقیق ...

... چنین پهلوانان با فر و زور

که بر چرخ گردون رساندند شور

در ایام فترت دلیران بدند ...

... خروشید برسان دریای نیل

یکی چرخ برکشید از شراع

تو گفتی که خورشید برزد شعاع ...

... ز گردان بغداد و مردان کرخ

به پیش سپه با کمان های چرخ

زکیلیکی و پونت و کرد و شیا ...

چو بر چرخ گردون رسید افسرش

یکی نامه آمد زدارا برش ...

... بیاورد از استرخ هم سپاه

که خورشید بر چرخ گم کرد راه

چو دارا نیاورد تاب ستیز ...

... همیشه برو بومش آباد باد

مرا تا چه کردم که چرخ بلند

از آن خاک پاکم به غربت فکند ...

... برین زاده ام هم برین بگذرم

وزین فخر بر چرخ ساید سرم

اگر شاه را بود حسی نهان ...

... چو موسی کنم غرقه فرعونیان

مرا هست طبعی چو چرخ بلند

فشاند فروغ و رساند گزند ...

... من از اژدهای قلم آن کنم

که بر تو دل چرخ بریان کنم

منم کوه آتش فشان سخن ...