... جود بر شاه شرق بخشش مال و نعم

تا نکند کس شمار جنبش چرخ فلک

تا نکند کس پدید منبع جذر اصم ...

... تا به دو دست و به دو پای بنفشه سپریم

چون قدح گیریم از چرخ دو بیتی شنویم

به سمنبرگ چو می خورده شود لب ستریم ...

... شب از میان باختر برون جهد

بگسترند زیر چرخ جای او

چو جامعه نگارگر شود هوا ...

... آید ببردشان گلو با اهل بیت و حاشیه

آرد سوی چرخشتشان وانگه بدرد پستشان

از فرقشان و پشتشان وز رو ز پی وز ناصیه ...

... چون من ترا مدحت کنم گویی که خود اعشی منم

از بسکه اندر دامنم از چرخ بارد قافیه

تا لاله و نسرین بود تا زهره و پروین بود ...

... سم اسب در دشت مانند ماهی

شده ماه بر چرخ مانند نعلی

شبی پیشم آمد که از خود برون شد ...

... شهب همچو افکنده از نور نیزه

و یا چون ز چرخی فروهشته حبلی

سپردم بدین ناقه چونین قفاری ...

... گویی شده ست این گل دور وی باطنی

نرگس بسان چرخ به شش پره آسیا

آن چرخ آسیا که ستون زمردین کنی

چرخش ز زر زرد کنی وانگهی درو

دندانه بلورین گردش فرو کنی ...

... نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان

نه هر چه داد ستد باز چرخ مینایی

... گاه جوانمردی و گاه وقار

همتش از چرخ همی بگذرد

رایش در غیب همی بنگرد ...

... بوالاسد حارث منصور امیر جیلان

آنکه چون او ننموده ست شهی چرخ کیان

هر چه از کاف و ز نون ایدر کرده ست عیان ...

... اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد

کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد

او بد سزای صدر جهان ناسزا نکرد ...

... زین زمان تویی و چراغ دول تویی

چون آفتاب چرخ به برج حمل تویی

هنگام ضعف مر ضعفا را امل تویی ...

... آخر هزار بار نکوتر شود از آن

تا آفتاب چرخ چو زرین سپر بود

تا خاک زیر باشد و گردون زبر بود ...

... تا جهان باشد جبار نگهبان تو باد

بخت مطواع تو و چرخ به فرمان تو باد

برکت عمر تو و مال تو و جان تو باد ...

ببندم شال و می پوشم قدک را

بنازم گردش چرخ و فلک را

بگردم آب دریاها سراسر ...

ز دست چرخ گردون داد دیرم

هزاران ناله و فریاد دیرم ...

... همیشه زهر غم در شیشه دیرم

ز نا سازی بخت و گردش چرخ

فغان و آه و زاری پیشه دیرم

شبی نالم شبی شبگیر نالم

ز جور یار و چرخ پیر نالم

گهی همچون پلنگ تیر خورده ...

اگر دستم رسد بر چرخ گردون

از او پرسم که این چون است و آن چون ...

سحرگاهان که اشکم لاوه گیره

زآهم هفت چرخ آلاوه گیره

چنان از دیده ریزم اشک خونین ...

زشورانگیزی چرخ و فلک بی

که دایم چشم بختم پر نمک بی ...

... بد و نیک نزدیک او آشکار

ز یاقوت سرخست چرخ کبود

نه از باد و آب و نه از گرد و دود

... وز آن پس به کین سوی او حیله کرد

برآورد بر چرخ گردنده گرد

دو یل نیزه بر نیزه انداختند ...

... بپیچید خرطوم درهم به کین

زگردش فروماند چرخ فلک

شده تیره از گرد چشم ملک ...

... شده آب در پنجه سخت شور

درآورد برزه فلک چرخ کین

که تیرم زند ناگهان از کمین ...