عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۸۳
... دل به دریا زد و سر راه بیابان بگرفت
دل دریایی من بین سر صحرایی را
به یکی خضر ره عالم وحدت شد و هیچ ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - نسبنامهٔ بهار
... من هم او را ز گروه شعرا بگزیدم
که چون من نیز وی از مردم دریایی بود
بود او نیز چو من در وطن خویش غریب ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۶ - ای زن
... تو در عین لطافت زورمندی
تو هم گوهر تو هم دریایی ای زن
چو مغز اندر سر و چون هوش در مغز ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۱ - زبان حال موسولینی دیکتاتور ایتالیا، قبل از فتح حبشه
... از بهر دفاع ملک مالی سره بایستی
این نیروی دریایی کافی نبود ما را
در قبضه ما از مانش تا مرمره بایستی
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۶ - راز طبیعت
... گفت از اندازه ذرات محیطش چه خبر
حیوانی که بجنبد به تک دریایی
گفتم آن مهر منور چه بود گفت بود ...
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۷ - زرین جوشنم
... چون برنجم خاک در چشم فلک بپراکنم
صعب دریایی خطیرم لیک آرام و خموش
آوخ ار انگیزش خشمی بلرزاند تنم ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - غدیریه در مدح مولی الموالی علی علیهالسلام
... علی است دریا هستی است موج آن دریا
کس این نداند جز مردمان دریایی
علی است پادشه بارگاه ملک وجود ...
... جم و سکندر از او یافتند دارایی
برابر کف دریایی وی ابرو محیط
خجل شدند ز در پاشی و گهرزایی ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳
... گوهری کز پی آن گرد جهان میگشتم
یافتم عاقبت اندر دل دریایی تو
تو ز مولایی خود بندگی من بپذیر ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۸۸ - تاریخ
... نه دفتر بلکه می زیبد نویسم
که دریایی پر از رخشنده گوهر
نه دفتر بلکه جا دارد بخوانم ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - مناظره
... که ایمنند چنین رهروان ز هر خطری
در اوفتیم ز رودی میان دریایی
گذر کنیم ز سرچشمه ای بجوی و جری ...
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷ - طور تجلی
... گوهر عشق توام حوصله دریا خواهد
گوهری خواهمت این حوصله دریایی را
ساز مرغ سحرم درس ارسطویی بود ...
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸ - به مرغان چمن
... به چرخ افتاده و گویی در آفاقست جولانم
چه دریایی چه طوفانی که من در پیچ و تاب آن
به زورقهای صاحب کشته سرگشته می مانم ...
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲ - غروب و مهتاب دریا
... زآن شعشعه دنیایی مستغرق اندیشه است
دریا همه رؤیایی رؤیا همه دریایی
با چنگ خدایان خیز آشفته و شورانگیز ...
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵ - چشمه ابدیت
... رواق چشم که یک انعکاس او آفاق
محیط نه فلکش زورقی به دریایی
دلی که غرق شود در شکوه این دریا ...
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰ - دنیای دل
... انعکاسی است بر آن گردش چشم آبی
از جمال و عظمت چون افق دریایی
دست با دوست در آغوش نه حد من و تست ...