نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۵ - داستان حاجی و صوفی
... قافله محتشمان می زند
شحنه این راه چو غارتگر است
مفلسی از محتشمی بهتر است ...
... باد که با خاک به گرگ آشتی ست
ایمن از این راه ز ناداشتی ست
مرغ شمر را مگر آگاهی است ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۸ - مقالت پانزدهم در نکوهش رشگبَران
... مرسله از مرسله زیبا تر ست
راه روان کز پس یکدیگرند
طایفه از طایفه زیرک ترند ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۰ - مقالت شانزدهم در چابکروی
... تا نکنی جان نتوانی رسید
با فلک از راه شگرفی درآی
تات شگرفانه درافتد به پای ...
... پیرو دل باش و مده دل به کس
خود تن تو زحمت راه تو بس
چند زنی دست به شاخ دگر ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۱ - داستان کودک مجروح
... رفت برون با دو سه همزاد گان
پای چو در راه نهاد آن پسر
پویه همی کرد و درآمد به سر ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۲ - مقالت هفدهم در پرستش و تجرید
... خیر تو خواهد تو چه دانی خموش
ثابت این راه مقیمی بود
همسفر خضر کلیمی بود ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۶ - مقالت نوزدهم در استقبال آخرت
... تا تو فرومانی و آزاد ی یی
هرکه درین راه منی می کند
بر من و تو راهزنی می کند
خصمی کژدم بتر از اژدها ست ...
... غارتیانی که ره دل زنند
راه به نزدیکی منزل زنند
ترسم از آن شب که شبیخون کنند ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۹ - داستان بلبل با باز
... صبح که با بانگ خروس است و بس
خنده ای از راه فسوس است و بس
چرخ که در معرض فریاد نیست ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر تغری تغان فرماید
... جلال و دولت و اقبال عز و جاه ترا
بسا مصاف که راه ظفر در او گم بود
ستاره وار خدنگت نموده راه ترا
سزد که تیغ تو آب و گیاه را ماند ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح بهرام شاه گوید
... چشمی که خاک بارگهت سرمه داشتی
راه زهاب چشمه خون جگر شده است
بودی نیام تیغ فصاحت دهان من ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح بهرام شاه گوید
... برنده تیغشان مانا که از نصرت گهر دارد
یکی آماج سال و مه ز راه کهکشان سازد
یکی بر جاس روز و شب ز تدویر قمر دارد ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح بهرام شاه هست
... از فراوان سعی ابرو نکته بنده حسن
خاک راه شاه هر دم درج پر گوهر شود
بنده وار این درج را امروز نوروزی برد ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در مدح سلطان سنجر گوید
... که خلق عالم اندر سایه عدلش بیاساید
خجسته رای او در ملک راه فتنه بر بندد
مبارک روی او از خلق کار بسته بگشاید ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - ایضا در مدح بهرام شاه است
... آه از فصول ماه که در دیده نور داد
ای راه شاه آیینه در روی ماه دار
کس مثل او جهان را هرگز نگه نداشت ...
... از چتر تست ظلی شام سیاه دار
گوش تو شاهراه بشارت شد و از این
بسیار در رهست تو چشمی به راه دار
از گوشمال دهر نگهداشتی مرا ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - بدین قصیده شرف الملک بوعلی را رثا کند
ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار
از خوب غفلت آخر یک راه سر بر آر
در عالم فنایی دل در بقا منه ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در راه مکه در مدح امیر فخرالدین گوید
من به راه مکه آن دیدم ز فخر روزگار
کز پیمبر دید در راه مدینه یار غار
هم یکی از معجزات ظاهر پیغمبر است ...
... چون سموم بادیه گلبوی گشت آگه شدم
کاتش سوزان بر ابراهیم شد چون مرغزار
چون هوای سرد بایستی بگرد موکبش ...
... من به چشم خویش دیدم می ندارم استوار
چون امیر المومنین بوبکر در راه خدای
همتش درباخت دیناری چهل پنجه هزار ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷
... ز خلق و خلق تو هر لحظه مژده برسید
به بارگاه دل از شاه راه پنج حواس
مدان که فتنه بخسبد در این زمانه و لیک ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح بهرام شاه در جواب رشید وطواط گوید
... کنم بسر بر چون شمع جاودان آتش
زهی چو یوسف در حسن و همچو ابراهیم
بر آن دو عارض تو گشته مهربان آتش ...
... ز چرخ اگر تو بخواهی چنان بر آری دود
که گیرد از تف آن راه کهکشان آتش
کند ز خاک حریم تو بار نامه نسیم ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱
... برکران آبهای آسمان سیمای او
بسته کشتیهای طولانی ز راه کهکشان
پیش موسی بحر قلزم گشت گویی کوی کوی ...
... دیدمی خورشید را بر جرم ماه نو مکان
این چنین راهی مرا خوشتر ز برگشتن بود
در پناه رایت منصور سلطان جهان ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - در مرثیه جمال الدین احمد قاضی سراید
... سبکی جوی در این خوابگه عشوه که هست
راه ناایمن و خر کندرو و بار گران
ای چو میزان دو سر از خویشتنت ناید شرم ...
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح آتسز خوارزم شاه گوید
... از کوکب مجره برو ساختی گران
افتاده همچو سنگی بر راه او زمین
برخاسته چو گردی از نعل او زمان ...