گنجور

 
۴۴۱

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را

بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را

تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم

بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را

جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم ...

سنایی
 
۴۴۲

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

آنی که چو تو گردش ایام ندارد

سلطان چو تو معشوق دلارام ندارد ...

سنایی
 
۴۴۳

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

... چرخ جفا کیش بین لعل وفا کوش بین

گردش ایام دوش تعبیه ای ساختست

سوخته عشق باش ساخته دوش بین ...

سنایی
 
۴۴۴

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

... حسن را بر چهره او بنده کرد و بر نوشت

آسمان از مشک بر گردش صلاح المسلمین

از دو یاقوتش دو چیز طرفه یابم در دو حال ...

سنایی
 
۴۴۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در پاسخ قصیدهٔ عارف زرگر

 

... چون برآید با خود آرد ساخته برگ بقا

در نوای گردش گردون فروشد سیمجور

لاجرم تا در کنار افتاد روزی بینوا ...

سنایی
 
۴۴۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در مدح خواجه مسعود علی‌بن ابراهیم

 

... ز زنی که چنویی زاید شد چرخ عزب

ساکنی یافت بقای دلش از گردش چرخ

تربیت یافت سخای کفش از رحمت رب ...

سنایی
 
۴۴۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه حکیم ابوالحسن علی بن محمد طبیب

 

... شد علم تو جانی دگر آنرا که زمانه

از گردش خود قالب ادبار و عنا کرد

دانم که اجل بیش نپیوست بر آن شخص ...

سنایی
 
۴۴۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - در مدح خواجه محمدبن خواجه عمر

 

... روزها گشته چو خفاش مرا خانه ستر

لیک بی برگ و نوا مانده ام از گردش چرخ

همچو طوق گلوی فاخته و شاخ شجر ...

سنایی
 
۴۴۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱

 

... که می دیگر شود عالم به هر پاس

دمی از گردش حالات عالم

نمی یابم نجات از بند وسواس ...

سنایی
 
۴۵۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح نصرالله بن داود سرخسی

 

... ار چه نیارد برون همچو سنایی دگر

گردش این هفت مرد جنبش این چار زن

تا نشود چشم زخم خیز بگردان یکی ...

سنایی
 
۴۵۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح علی بن حسن

 

... بر رسد از وی بگوید شرح احوال زمن

لیک ایشان غافلند از گردش چرخ بلند

تا تو اندر پیش ایشانی چو سیف ذوالیزن ...

سنایی
 
۴۵۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۷ - معروفی بود زن سلیطه‌ای داشت او را به قاضی برده بود و رنج می‌نمود در حق وی گوید

 

... تا کی از پرورش و تربیت بد سیران

از تو و گردش چرخت چه هنر باشد پس

چون تهی دست بوند از تو همه پر هنران ...

سنایی
 
۴۵۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰

 

... با کمان و تیر چون نمرود بر گردون مشو

کان مشعبد گردش از تیرت همی سازد کمان

چون ملک بر آسمان نتوان پرید ای اهرمن ...

سنایی
 
۴۵۴

سنایی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - ترجیع در مدح تاج‌الدین ابوبکربن محمد

 

... بی کوشش اجرام هنر کرد منیرش

بی گردش ایام خرد کرد خطیرش

گر ملک خرد ملک امیر تن او شد ...

سنایی
 
۴۵۵

سنایی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - ترجیع در مصیبت ضیاء الدین محمد مشهور به سیف المناظرین

 

... چرخ از میان خاک چو بیند جمال تو

شرم آیدش ز گردش ز نهار خوار خویش

ای باد کرده عمر خود از دست چشم بد ...

سنایی
 
۴۵۶

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

... کعبه زوار را تو حجرالاسودی

گردش گردون و دهر جز به رضایت مباد

سیر کواکب به سعد دور ز رایت مباد ...

سنایی
 
۴۵۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح ابوبکربن محمد

 

... این پیر جهان گرد سبک پی بندیدست

در گردش خود چون تو گرانمایه جوانی

این کوه ندیده چو وقار تو مکینی ...

سنایی
 
۴۵۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۷

 

... از زمانه غرض جوانی بود

لیک از گردش زمانه نماند

آب معشوق را زمانه بریخت ...

سنایی
 
 
۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۱۳۰