صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷۵
... گردد دهانش تلخ چو یاد شکر کند
گشتیم چون صبا به سراپای لاله زار
داغ نیافتیم که دل را خبر کند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷۶
... اوقات صرف خاروخس آشیان کند
چون لاله سرخ روی برآید ز زیر خاک
هر کس به خون قناعت ازین سبز خوان کند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸۹
... مشاطه ای که زلف ترا باز می کند
خود را چو داغ لاله کند جمع شام هجر
چون صبح وصل روشنی آغاز می کند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹۸
... کاین زهر جانگداز به سایل چه می کند
صایب ز اشک تلخ دلم لاله زار شد
با خاک نرم دانه قابل چه می کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹۹
... لب تشنه تو چشمه حیوان چه می کند
در کان لعل لاله سیراب گو مباش
شمع و چراغ خاک شهیدان چه می کند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰۰
... عشاق فارغند که گردون چه می کند
نتوان به خار بخیه زدن زخم لاله را
خواب اجل به دیده پر خون چه می کند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰۷
... خامی خلل به قیمت عنبرنمی کند
چون تیرگی نمی رود از داغ لاله زار
دل را سیاه اگر می احمر نمی کند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱۴
... پیوسته بود آتش این کاروان بلند
چون لاله داغدار شد پرده های گوش
هر جا شود ز خامه صایب فغان بلند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲۳
... در آتش است نعل دل داغ دیدگان
تا همچو لاله جای به صحرای اوکنند
پرگاروار هر دو جهان با دل دو نیم ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲۵
... برزخم سنگ صبر چو بادام می کنند
چون لاله صاف ودرد جهان را سبکروان
از پاک طینتی همه یک جام می کنند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲۶
... دریوزه نسیم ز باغ تومی کنند
کج نه کله که لاله عذاران این چمن
دل خوش به عنبرینه داغ تومی کنند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲۷
... آنان که از سواد جهان دست شسته اند
دل خوش به داغ لاله ستان تو می کنند
صایب چه فتنه ای تو که چون زلف گلرخان ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵۰
می در پیاله کن که گل و لاله می رود
این کاروان چو شعله جواله می رود ...
... از اشتیاق روی تو نعلش در آتش است
هر شبنمی که بر ورق لاله می رود
از چرخ بد گهر به عزیزان نرفته است ...
... یک صبح اگر کند ز سر درد گریه ای
صایب سیاهی از جگر لاله می رود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵۱
... هر جا که حرف سینه بی کینه می رود
صایب شود به شبنم اگر داغ لاله محو
از باده نیز زنگ غم از سینه می رود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۷
... آیینه دار سرو وگل ونسترن شود
هر برگ لاله از رخ شیرین خبر دهد
هر سنگ پاره ای جگر کوهکن شود
شاخ از گل شکفته شود مشرق سهیل
سنگ از فروغ لاله عقیق یمن شود
زان سان که خط وخال فزاید جمال را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷۳
... بیخود شوند سوخته جانان به یک نگاه
از یک پیاله لاله سیه مست می شود
قصری که چون حباب شود از هوا بلند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰۶
... دریا شهید عشق ترا شستشو نداد
شبنم چه داد لاله خونین کفن دهد
آتش غلط نکرد که کار سپند ساخت ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰۷
... آب خضر به صورت دیوار می دهد
زودا که رخ به خون جگر لاله گون کند
آن ساده دل که تربیت خار می دهد ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱۲
... با خون دل بساز که چرخ سیاه دل
بی خون به لاله سوخته نانی نمی دهد
چو طفل نوسوار سپهر سبک رکاب ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱۹
... مهر قبول بر ورق من زد آسمان
این داغ همچو لاله احمر به من رسید
هر نشأه ای که در جگر خم ذخیره داشت ...