آنجا که شوق دست حمایت بدر کند
شبنم در آفتاب قیامت سفر کند
قارون شود ز لخت دل وپاره جگر
بر هر زمین که قافله ما گذر کند
انجام تخم سوخته پامال گشتن است
آن دانه نیست دل که سر از خاک برکند
پیچیده تر زجوهر تیغ است راه عشق
خونش به گردن است که این راه سرکند
طوطی اگر به چاشنی حرف خود رسد
گردد دهانش تلخ چو یاد شکر کند
گشتیم چون صبا به سراپای لاله زار
داغ نیافتیم که دل را خبر کند
چون عاملی که دل ز در خانه جمع کرد
حاجی ستم به خلق خدا بیشتر کند
در منزل نخست دل خویش می خورد
چون راهرو به توشه مردم سفر کند
در خلوت دل است تماشای هر دو کون
صائب چگونه سر ز گریبان بدر کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم عشق و دشواریهای آن میپردازد. شاعر به تضادهای موجود در زندگی و عشق اشاره میکند و میگوید که عشق راهی پیچیده و دشوار است که تنها افرادی قادر به پیمودن آن هستند که با چالشها و مشکلات دست و پنجه نرم کنند. همچنین، شاعر تجربههای bittersweet را توصیف میکند و نشان میدهد که گاهی یادآوریها میتوانند تلخ باشند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که سفر عشق درونی است و شخص باید ابتدا به خود و دل خود توجه کند.
هوش مصنوعی: جایی که میل و اشتیاق به کمک و حمایت بیدار شود، مانند شبنم که در روشنایی آفتاب در روز قیامت حرکت میکند.
هوش مصنوعی: هرجا که کاروان ما عبور کند، دلها به شدت میلرزد و درد میکشد، بهگونهای که مانند قارون، متناسب با دل شکستهاش بر زمین میبارد.
هوش مصنوعی: انجام عمل بیهوده و بینتیجه مانند له شدن دانهای سوخته است. دل انسان هم مانند آن دانه نیست که بتواند به سادگی از شرایط سخت خارج شده و رشد کند.
هوش مصنوعی: راه عشق بسیار دشوارتر از جواهرات باارزش است و اگر کسی به آن وارد شود، باید آماده باشد که بهای زیادی بپردازد.
هوش مصنوعی: اگر طوطی به موضوعی که به آن علاقه دارد برسد، دهانش تلخ میشود، همانطور که وقتی به یاد شکر میافتد.
هوش مصنوعی: ما مانند نسیمی در میان گلزار قدم زدیم، اما اثری از داغ و حرارت، که دل را آگاه کند، نیافتیم.
هوش مصنوعی: وقتی کسی که مسئولیتی دارد و باید دلها را به هم نزدیک کند، بیشتر از قبل به مردم ظلم کند، نتیجهاش این است که او نه تنها وظیفهاش را به خوبی انجام نداده، بلکه به آسیب رساندن به دیگران نیز ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: در ابتدا، دل آدمی میخورد و ناراحت میشود، همانند مسافری که باید برای سفر خود توشهای از مردم جمع کند.
هوش مصنوعی: دل تنها در تنهایی اش میتواند زیبایی هر دو طرف را ببیند. صائب چگونه میتواند از درون خود بیرون بیاید و به تماشا بنشیند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها ، ز زخم تیغ تو گردون حذر کند
در زیر رایت تو ظفر مستقر کند
دستت همان دهد که زمین و زمان دهد
تیغت همان کند که قضا و قدر کند
آن کس که دید لطف نسیم خصال تو
[...]
ای صاحبی که دامن جان پرگهر کند
اندیشه چون زبان بثنای تو تر کند
افلاک را مهابت تو پشت پا زند
تمثال را لطافت تو جانور کند
اتش ز لطف طبع تو ممکن که همچو دود
[...]
مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند
طاقت نهد به گوشه و آنگه نظر کند
صورتگری نقش خود از جان کند سخن
چون روی او بدید سخن مختصر کند
او پرده بگرفت، بگویید باد را
[...]
زلف تو بر دو هفته قمر چون مقر کند
آشوبها به پشتی دور قمر کند
چون روی تست فاتحه خرمی دلم
اخلاص بندگی تو دائم زبر کند
بر حد تیغ و نوک سنان گر بسوی تو
[...]
یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند
دل پیش تیغ غمزه او جان سپر کند
آن کو زکبر می ننهد پای بر گهر
برمن که خاک کوی شدم کی گذر کند
بی مهر ماه طلعت او آفتاب را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.