امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح فخرالملک
... سلامی همه لطف چون لعل و گوهر
سلامی شتابنده چون چرخ اعظم
سلامی فروزنده چون نجم ازهر ...
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح جمال الدین محمد یحیی
... ببد اندیش خواجه بی هنجار
چون رگش برکشید چرخ از پوست
در پی اش خون فسرده شد ناچار ...
... عنبر افشان شدست و گوهر بار
معنی احتشام جنبش چرخ
صورت اهتمام ایزد بار ...
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - تجدید مطلع
... دلت از علم حیدر ع کرار
اولیای ترا ز گردش چرخ
دیده ی بخت جاودان بیدار ...
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح فخر الملک
... ز خورشید دین کرد صحن جهان را
هوای تو ای چرخ جانور منور
زهی صحن و سقف تو گیتی و گردون
زهی صاحب صدر تو شمس خاور
ز گردون تو چرخ را پای در گل
ز خورشید تو مهر را دست بر سر ...
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح شمس الملک
... آسمان داد فخرالملک شمس الدین که هست
رام او و بنده درگاه چرخ توسنش
آنکه دین را آیت فتح است و برهان و ظفر ...
... کرد در حصنی میان سنگ و آهن مسکنش
تا اسیر تست دور چرخ بیرون می برد
بندگی را هر که می خواهد ز سنگ و آهنش ...
... و عیبها مسمارهای آتشین بر جوشنش
ور بتابد لاجورد چرخ از ایوان تو روی
نقش ایوان را کنی چون سرمه اندر هاونش ...
... تا نمی آرم برون از مغز معنی روغنش
تا چو در باغ شرف روی آورد جمشید چرخ
سایبانها بر کشد ابر از حریر ادکنش ...
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح شمس الملک
... بادا کتاب عمر ترا از شباب خط
تا منصب تو حاکم دیوان چرخ را
راجع کند بموجب حسن المیاب خط ...
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح علاء الدوله ابوالفتح
... آن می خورم که ریخت گه کار زار تیغ
هست از جفای چرخ که یک لحظه از کفت
خالی مباد روز ده و گیر و دار تیغ ...
... بی گاه و گاه آتش لیل و نهار تیغ
در پای دوستان تو گردون نهاد چرخ
و افکند سر ز خصم تو در پای دار تیغ
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح علاء الدوله ابوالفتح
... علو مرتبت صدر شرع پرور اوست
که هست ذوره ی چرخ برینش صف تعال
فرود پایه ی ایوان سایه گستر اوست ...
... که تا مدیح تو انشاء همی کند نبود
بنزد مادح تو چرخ را مجال مقال
عروس طبع من اندر حریم نظم ثنات ...
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در مدح فخرالملک
... کرد از شکوه سایه ی ایوانش سایه بان
ای دست سعد چرخ ز فیص سعادتت
در دامن سعادت او آخر الزمان ...
... در اوج معدلت بود و جاه تو أمان
گر سر بپیچت از قلمت تیر چرخ باد
سطح مقوس فلکش خانه ی امان
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح الغ ترکان خاتون
... از نثار خسروان ز اقلیمها کانجا رسید
خاک گوهر پوش بود آن چرخ و هم اختر فشان
دست دستور اندر آن ساعت بنیروی سخا ...
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در مدح خواجه شمس الدین محمد جوینی صاحب دیوان
... خلق را دار الشفایی ملک را دار الامان
چون ز یاد سقف صحنت چرخ و جنترا مقیم
اشک انجم در کنارست آب کوثر در روان ...
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح فخرالملک
... هم بدان آتش جدا کرد آخر الامرش بقهر
دور چرخ از جان شیرین همچو موم از انگبین
تا بسیط خاک را گیتی نفرساید از آب ...
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - حضرت جان پرور دستور شاه
... یوسف مصر معانی را بچاه
تیره گشته باز بر دستی و چرخ
ز آتش قهر تو آب و مهر و ماه ...
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - تجدید مطلع
... ز ابتدای جهان تا بانتها کرده
چو چرخ چارم خورشید دین و دنیا را
ز سطح خانه ی زین خط استوار کرده ...
امامی هروی » دیوان اشعار » ترجیعات » ایدل اندر پرده تقدیر کس را راه نیست
... ضرب نقش راستی با شیشه هجران تو
دور چرخ کعبتین سیر انجم کم زده
چیست بی عدلت جهان ویرانه ی پر شور و شر ...
... میخ نومیدیت محکم بر در و دیوار زد
دل منه بر گرمی مهر سپهر ایدل که چرخ
کاروان جان بتیغ مهر آتشبار زد ...
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱
... طبع را حکم تو گردون باد گردون را مدار
چرخ ملک تو کواکب باد و کوکب را میاب
دور آن پیوسته ملک دین و دنیا را قوام ...
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵
ای اختر آسمان سمندت
چرخ از شرف تو در و بالست
کز نقش تو هر خطی سپهریست ...
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶
ای خداوندی که دایم پیر چرخ
همچو دولت در هوای جاه تست ...
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
... پا و گیسوی سیهشان را مسلسل می کند
تا نظام و اهتمام ملک را تأثیر چرخ
گاه مجمل می نماید گه مفصل می کند ...
امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹
... بگوشه ایم چرا چند روز ننشاند
چرا ز چرخ شکایت کنم که گرد جهان
بسان دایه ام گرد نقطه گرداند ...
... همیشه تا بقیاس خرد درست شود
که چرخ داده ی خویش از زمانه بستاند
زمین قدر ترا بر سپهر دستی باد ...