... چه تیر جور که نگشاده ای دریغ از تو

به گرد لاله لالی درین سرابستان

بگفت سوسن آزاده ای دریغ از تو ...

... چنین سرمست و خرم کوه ازان است

که شیشه لاله بر خارا شکسته

ز بس کز شادی امروز ترسم ...

... قفا به تاج فریدون و تخت جم کرده

زبان عقل به می لال کرده چون لاله

علاج غم به قدح های دمبدم کرده ...

... چنین وقتی که بر ساقی و ساغر دسترس دارم

کنار لاله زار و دامن کهسار بایستی

ز بهر آنکه در پای سهی و نارون ریزم ...

... پاره سازد برقع کتان به روی ماهتاب

زان نهد خال سیه رخسار سرخ لاله را

کو به روی بوستان خندیده در عهد شباب ...

... یک شب سکون در هیچ جا ریگ بیابان خوش نکرد

با آنکه طوس از مقدمت پر ارغوان و لاله شد

پای تو را از زحمت خار مغیلان خوش نکرد ...

... دردی کشان شوق ز نیسان دوستی

دل نوبهار کرده و رخسارلاله زار

خورشید من برآمده از خانه شرف ...

... از بهر آنکه شیر بلافد ز زخم تو

پهلوی لاله سرخ نماید به مرغزار

از فیض صحبت تو به وقت تکلمت ...

... در رزم آنچنانی و در بزم این چنین

ای بزم و رزم از تو گلستان و لاله زار

یک روز ابر بر لب دریا نشسته بود ...

... شب فراق تو چندین جگر خراشیدم

که همچو لاله سیه گشت ناخنم بر سنگ

کدام وصل همه بیم فرقتست و عتاب ...

... ایمن نتوان بود که از ابر بهاری

شد لاله ستان هرچه زمین ژاله ستان داشت

دستار گل امروز نگر گشته پریشان ...

... یک شب به نشاط دل نخفتم

چون لاله ز خنده ام چکد خون

از بس که به خون دل شکفتم ...

برگیر نقاب و بختم از جا بردار

بنمای رخ و لاله حمرا بردار

جان در ته پای می رود زلف بکش ...

... فروغ حسن تو در گلشن بهشت افتاد

که برگ لاله و گل در میان شبنم سوخت

به العطش مگشا لب که خضر وادی عشق ...

... ای طایر بهشت ز باغ دلم حذر

کاین لاله زار داغ گلستان آتش است

خون شهید عشق جهان را فرو گرفت ...

آتشین لاله دل صد ورق است

هر ورق مایده صد طبق است ...

... باغی است گریه در جگر تشنه ام کزان

صد لاله زار سوخته در زیر یک شبنم است

هر کس که دید عرفی و این شور و های و هوی ...

... بیهوده گرد وادی مجنون دل من است

صد لاله زار داغ شکفته است بر دلم

برگ چمن ز صد افزون دل من است ...

سنبلی کو لاله را در بر کشد گیسوی تست

لاله ای کو در کنار سنبل آید روی تست

آهوی مستی که در بستان حسن است عشوه خیز ...

... ماییم و صد مشام امیدی به بوی دوست

سازد به برگ لاله بدل برگ یاسمن

تشویش این نگاه مبیناد روی دوست ...

... خوشا دلی که تسلی به چشم آهو نیست

چنین گلی نه از این لاله زار دهر برست

وگر نیست سخن در جهان که خودرو نیست ...

... بر آستان دیر نهادیم روی گرم

هر ذره صد معامله با روی لاله کرد

آب حیات چون طلبد کس که بخت ما ...