گنجور

 
۳۲۱

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - داستان تبه روزی و گرفتاری

 

... کز سر شودم تازه چو گویم به سر آمد

آن داد مرا گردش گردون که ز سختی

من زهر بخوردم به دهانم شکر آمد ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۲۲

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲ - مدح ثقة الملک طاهر بن علی

 

... باز بازیچه ای برون آورد

گردش این سپهر بازیگر

باد بنگر که در نوشت از باغ ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۲۳

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - ستایش ثقة الملک

 

... زنده بودن نیایدم باور

چون مرا در نوشت گردش چرخ

شخص من شد به زیر خاک اندر ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۲۴

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵ - مدح یکی از صدور

 

... هست بر جای خویش مرکز کفر

زود گردش در آی چون پرگار

سطوتی هست این چنین هایل ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۲۵

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱ - ستایش دیگر از او

 

... کسی که گرد ز درگاه فرخش ساید

نگشت یارد گردش زمانه غدار

به زیر پای نکوخواهش آتش آب شود ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۲۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۰ - مدح جمال الملک رشید

 

... از تو بازیچه ای عجب کرده ست

گردش این سپهر بازیگر

گاه سنگت کند همی بر کوه ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۲۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - مدح نجم الدین شیبانی

 

... مفخر آل و زینت گوهر

چون تو نا کرده گردش ایام

چون تا ناورده گردش اختر

به غزا رفته با هزار نشاط ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۲۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶ - هم در ثنای او

 

... زمین هند به چشمش چو نقطه خرد نمود

به گردش اندر لشکر براند چون پرگار

فرو فرستاد از بهر عون و نصرت دین ...

... گرفته گوهر حق را به تیغ تیز عیار

به گردش اندر پیلان مست قلعه گشای

به پیشش اندر مردان گرد تیغ گذار ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۲۹

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۰ - وصف جلوه های طبیعت و گریز به مدح محمود

 

... مرمر چون آب گشته آب چو مرمر

گردش گردون شده رحا وی و از وی

ریخته کافور سوده در که و کردر ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۳۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - هم در ثنای آن پادشاه و تهنیت فتح اکره

 

... یکی بلندی و او بر سرش گرفته قرار

شده هراسان از جان و گرد بر گردش

همه سراسر پر شرزه شیر و افعی مار ...

... برون شد او چو براهیم آزر از آذر

به گردش آتش سوزنده گشت چون گلزار

به زیرش اندر شاخ بنفشه گشت زکال

به گردش اندر برگ شکوفه گشت شرار

گذشت روزی چند و همی نیاسودند ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۳۱

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۲ - در مدح ابونصر منصور

 

... تازش او به حرص چون صرصر

گردش او به طبع چون در دور

تگ او اگر کند عجب نبود ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۳۲

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - مدح عمید علی سالار

 

... جز دیده عز و خرمی مسپر

در حکم تو باد گردش گیتی

در امر تو باد گنبد اخضر

مسعود سعد سلمان
 
۳۳۳

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - ستایشگری

 

... هم بدین ترکان بگیر و هم بدین ترکان سپار

ای گزین کردگار از گردش چرخ بلند

صورت عالم دگرگون شد به صنع کردگار ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۳۴

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - وعظ و تنبیه

 

گردش آسمان دایره وار

گاه آرد خزان و گاه بهار ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۳۵

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - به ابوالفرج نصر بن رستم نوشته است

 

... آخر هم اندرو کند آن آب رهگذار

این گردش فلک نه همه بر نحوست است

آخر سعادتیست در این اختر و مدار ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۳۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۹ - مدح عبدالحمید بن احمد

 

در تو ای گنبد امید و هراس

گردش آس هست و گونه آس

سبز و خرم چو آسی اندر چشم ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۳۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - مدح سیف الدوله محمود و تهنیت فتح اگره

 

دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ

یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ

ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۳۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۰ - نکوهش گمان و ستایش منصور بن سعید

 

... بدها که ز من همی رسد بر من

بر گردش چرخ و بر زمان بندم

ممکن نشود که بوستان گردد ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۳۹

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۲ - مدح ابوالفرج نصر بن رستم

 

... همچنان چون صاحب گردان بهیجا روستم

گردش گردون نیارد همچو تو نیکو سیر

دیده گردون نبیند همچو تو عالی همم ...

مسعود سعد سلمان
 
۳۴۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۷ - مدح ملک ارسلان بن مسعود

 

... ز هیچ لشکر باکی مبر که لشکر تو

ستارگان سپهرند و گردش ایام

همیشه کینه تو من کشم ز دشمن تو ...

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۱۳۰