انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۴
در راه فرید کاتب فرزانه
بگشاد شبی در تناسل خانه ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - توصیف ربیع و مدح وزیر عاد جلال الدین
... گر سلیمان هدهدی را ار جست این طرفه نیست
که آب دار و پرده دارش بود در راه سبا
محض لطفست اینکه بیشایستگی خدمتی ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - لغز باسم آب
... گاهی بلور ساده و گه در پر بها
گه یار نفس ناطقه از راه تربیت
گه جان نفس نامیه در نشوو در نما ...
... وز شعر نشان ندهد هیچکس هجا
چونانکه من برم بمعانی بکر راه
هرگز نبرده راه سوی آشیان قطا
انصاف من بده که همی خواهم از تو داد ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در تهنیت بازگشت رکن الدین صاعد از حج
... وی زننک فسخ ایمن عزم تو وقت مضا
ای چو ابراهیم آزر کرده فرزندی فدی
وی چو ابراهیم ادهم کرده ملکی رارها
ای مسلم منصب میمونت از آسیب غدر ...
... دامنش هرگز نگیرد ملکت دارالفنا
توزراه خواجگی بر خاستی از بندگی
لاجرم کشتی برآز وخشم و شهوت پادشا ...
... در جوانی باورع در پادشاهی پارسا
فرخ آنساعت که بربستی کمر در راه دین
سایقت توفیق ایزد قایدت عون خدا ...
... چون همه هم تو مقصور است در دین پروری
لاجرم دایم بود همراه عزم تو قضا
چون رکاب اشرف تو کرد قصد بادیه ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در جلوس طغرلشاه سلجوقی
... گر نه علف زار اوست از چه فلک را
خرمن ماهست و راه کهکشانست
ختم سخن را دعای ملک تو گویم ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح عزالاسلام معین الدین
... تا نپندارد کسی کاین عشق آسان یافتست
وصل او در راه و عده صبر گر یاز داشتست
عشق او در کوی عشوه مرک خندان یافتست ...
... کو باستحقاق علمی جای نعمان یافتست
رای او در کارهای خیر وراه مکرمت
قاید وسایق هم از توفیق یزدان یافتست ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح صدر اجل شهاب الدین خالص
... ترا خزانه اسرار پادشا کردست
زوال راه نیابد بساحت تو که چرخ
حریم جاه تو را باره از بقا کردست ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در تهنیت فیروزی
این مژده شنیدی که به ناگاه برآمد
زین تنگ شکرخای که از راه برآمد
آن همچو دم صبح که از گل خبر آورد ...
... کان اختر سعد از فلک ماه بتابید
وان کوکب اقبال دگر راه برآمد
آن یونس دولت ز دم حوت به در رفت ...
... آن روز که آن روز مبیناد دگر کس
حقا که دم صبح به اکراه برآمد
تاریک نمود آینه مهر در آن روز ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح فخرالموک برادر پادشاه
... چرخ اگر جز بحگم او گردد
بسته راه و شکسته چنبر باد
دولت آباد پنج نوبت ملک ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در مدح پادشاه ارسلان بن طغرل
... زشیر رایتش آن لرزه اوفتد بر چرخ
که گاو گردون از راه کهکشان بجهد
پرآب گردد از لفظ او دهان صدف ...
... زگاو ساری گرزت چنان بلرزدچرخ
که گاوگردون ازراه کهکشان بجهد
زبیم زهره شیران جنک خون گردد ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح معین الدین حسین هنگام ادای حج
... در دل بادیه قرا ر کنند
سهم ان راههای مردم خوار
پیش چشم امید خوار کنند
جان و جاه و سر و زر اندازند
خرج آن راه از ین چهار کنند
هرکجا عشق لایزال آمد ...
... چون بموقف رسند از پس شوط
سنگ آن راه اشکبار کنند
دستهای نیاز وقت دعا ...
... سیر نادیده هیچ چهره وصل
مرکب هجر راهوار کنند
لاجرم از برای محملشان ...
... بهر تشریف گوشوار کنند
زانسپس سالکان راه خدای
چون سوی قبله پاقرار کنند ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - بیکی از بزرگان که اورا بسوی خود خوانده نگاشته است
... بنده را لطف طلب کردست لیک
هیبتت میگویدش کز راه برد
ای سلیمان فر زبلبل یاد کن ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - در مدح طغرل شاه سلجوقی
عشقت سوی هر که راه بر گیرد
اول غم تو گواه برگیرد ...
... بنمای خود آن چه زنخدان را
تا یوسف راه چاه برگیرد
بگشای چو گل قبای زنگاری ...
... گر رنجه شود شبی خیال تو
سوی رهی تو راه بر گیرد
رنجی ز تن ضعیف بردارد ...
... ای آنکه سخایت ارتفاع کان
هر روز هزار راه بر گیرد
گردون کبودکی دلش آید ...
... گر رأی تو بر فلک زند شعله
مه زحمت خود زراه برگیرد
ور خود غلط افتد آفتاب ازوی ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در نکوهش دنیا
... پیل را از پشه صدرنج اینت عدل روزگار
شمع راهر روز مرگ و لاله را هر شب ذبول
باغرا هر سال عزل و ماه را هر مه سرار ...
... چند بر بوی فزونی از پی ده یازده
گاه قندوگاه هار و گاه راه قندهار
از پی روزی چه باید تاختنها تاختن ...
... عافیت جویی نیابی دربن دندان مار
تاکی اینحال مزور راه باید رفت راه
تا کی این قال محرف کار باید کرد کار ...
... اصل اخبارست مشنو قصه اسفندیار
صد هزاران غول در راهند و توحیرت زده
شاهراه از چشم مگذار الله الله زینهار
دوزخ تو چیست میدانی زبان و دست تو ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - در مدح رکن الدین مسعود
... که جهانی نهاده اند ترا
چشم بر راه و گوشها بر در
دیده راضی نمی شود بخیال ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - من غرر قصائده فی الحکمه و الموعظه و لله دره
... تو اسیر حزن و از بهرت سرور اندر سرور
صد هزارت فتح در راه و تو دربند فتوح
صد هزارت کسر دردین و تو دربند کسور ...
... ملک عزلت جوی ووحدت گر خدا خواهیشناخت
کانبیا از زحمت راه آمدند اینجا صبور
دانکه تو دوری ز حق چندانکه نزد یکی بخلق ...
... دیده اندیشه بر دوز از جلال کبریا
تا نگردداندرین راهت حجاب دیده نور
قوت میدان عزت چون تو اند داشت عقل ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - در مدح خواجه بهاء الدین
... عمر باقی طلب و دولت جاویدان جوی
راه رادی سپر و سوی نکونامی تاز
منصب لایق جویی زبر گردون جوی ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - درمدح رکن الدین مسعود
... بجای آب ببارد ز دیدگان آتش
بسوخت قهر تو در چرخ راه کاهکشان
چنین بودچو درافتد بکاهدان آتش ...
... تو جاودانه بزی شاد همچو گل خندان
که دشمنان تراهست جاودان آتش
نشسته بردر احباب تو کمین اقبال ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰ - در موعظه حسنه
... ره مکاشفه پوی و زخود مجرد شو
که زحمتند در این راه در سکون و حراک
ز چیست شانه و مسواک هر دو را بشکن ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - در تحمید باری و نعت پیغمبر
... در کلامش نیست طغیان و تباهی را مجال
عقل اندر راه او دیده بچشم معرفت
وهم را در منزل اول شکسته پر و بال ...
... همچو ما آفتت پذیرستی ز دور ماه و سال
هست در راهش ز بهر امر و نهی شرع او
علم از بهر عقیله عقلت از بهر عقال ...