شمارهٔ ۷۱ - من غرر قصائده فی الحکمه و الموعظه و لله دره
الرحیل ای خفتگان کاینک صدای نفخ صور
رخت بر بندید ازین منزلگه دارالغرور
تا کی این از سر گرفتن سیر افلاک و نجوم
چند از ین بز هم گرفتن دور ایام و شهور
هین که موقوف توأند ارواح جمع انبیا
هین که محبوس توأند اشباح اصحاب قبور
هم ز طاعت بدرقه باید که هست اینره مخوف
هم زتقوی تو شه باید کاین مسافت هست دور
چند خواند جان ازین تر دامنی ما نفیر
چند گردد عقل ازین دیوانگی مانفور
تو میان خاک و از بهرت سریر اندر سریر
تو اسیر حزن و از بهرت سرور اندر سرور
صد هزارت فتح در راه و تو دربند فتوح
صد هزارت کسر دردین و تو دربند کسور
تا کی این ظاهر بدلق آرائی و باطن بزرق
عالم السرنیک داند رمز ما یخفی تاالصدور
روی خوبت باید و جای خوش و آنگه بهشت
کی مسلم باشدت درهر دو سر حور و قصور
مهر بر نه دیده را اگر مهر حورت دردلست
زانکه الا مهر دیده نیست آنجا مهر حور
ملک عزلت جوی ووحدت گر خدا خواهیشناخت
کانبیا از زحمت راه آمدند اینجا صبور
دانکه تو دوری ز حق چندانکه نزد یکی بخلق
ماهرا بر قدر بعد آفتاب آمد ظهور
دیده اندیشه بر دوز از جلال کبریا
تا نگردداندرین راهت حجاب دیده نور
قوت میدان عزت چون تو اند داشت عقل
طاقت نور تجلی چون تواند داشت طور
دل که خلوتگاه او آمد مبند اندر عقار
لایق کعبه نباشد لاشه کلب عقور
کسب کن گر خلد خواهی کاین تر اموروث نیست
خاص منزل نیست در شأنت کنابی چو نز بور
اول انصاف کرم از شوخی عصیان بده
پس تو عبد مذنب میگوی و اورب غفور
شکر کن گر هستیی داری و گرنه صبر کن
کاین دو خصلت عاقلانرا هست تنهائی و عور
شرم بادت از تو چندین جرم و زو چندین کرم
وانگهی تو ناسپاس از حق و حق از تو شکور
گر سلامت خواهی آنجا فترت اندر کار چیست
اینقدر دانی که کم باشد سلامت بافتور
باش تا قرص فلک برآسمان گردد فطیر
باش تا منسوخ گردد آیت هل من فطور
از منت باور نمیاید حدیث حشرو نشر
بو که باور گرددت چون بشنوی از نفخ صور
از تو دایم ظلم و از من عجز وانگه سربسر
هزل باشد آفرینش گر نباشد مان نشور
تو چنین مشغوف ظلم و شعله دوزخ لهیب
تو چنین مشغول غیر و حضرت عزت غیور
این کلاه کبر و فخر از سر فرونه زا نکه هست
نص قرآن لایحب کل مختال فخور
کشف گردد کی تراسر کلام الله بگوی
تا تو مشغولی برنگ کاغذ و نقش عشور
مرگ چون در نئر حق هر شخصیست اینماتم چراست
این مثل نشنیدی آخر مرگ انبوهست سور
تا کی اینسالوس سردو چند از ین ناموس خشک
زین نماز بی نیاز وزین دعای بی حضور
چون بغیبت میگشایی روزه باری نان بخور
ورچه گوشت خوک داری نان مخور وقت سحور
ملک تنهائی طلب کن کاین ولایت لایزول
نام نیکو خر بدنیا کاین تجارت لن تبور
دفع کن از طبع خویش این کبرونازوحرص وآز
پاک دار اخلاق خویش از فعل زشت و قول زور
راست باش و خیر بخش و حلم ورزو عفو کن
زین نکوتر پند ننوشتند هرکز در سطور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به مخاطب خود که در خواب غفلت است، میگوید که زمان بیداری و ترک این دنیا پر از فریب فرارسیده است. او از سرنوشت انسانها و انبیا سخن میگوید و از آنها میخواهد تا از طاعت و تقوی بهرهمند شوند، زیرا مسیر بهشت دور و دشوار است. همچنین به موقوف بودن ارواح و شرایط انسانی اشاره میکند و تأکید میکند که نباید در ظاهر فریبنده زندگی غرق شوند.
شاعر در ادامه به ارزشهای انسانی و ضرورت درک حقیقت و عاقبت کار اشاره میکند و یادآوری میکند که مرگ حقیقتی است که باید به آن توجه کرد. او به خواننده هشدار میدهد که از کبر و غرور دوری کند و به اخلاق نیکوکساری و صداقت پایبند باشد. در پایان، شاعر از خواننده میخواهد تا به جستجوی حقیقت و معنویت بپردازد و از دنیا و زرق و برق آن دوری کند.
هوش مصنوعی: ای خفتهها! بیدار شوید، زیرا صدای نفخ صور به گوش میرسد. اکنون وقت آن است که از این دنیای فریبنده و زودگذر خداحافظی کنید.
هوش مصنوعی: تا کی باید به حرکت ستارهها و گردش زمان توجه کنیم و از آنها درس بگیریم؟
هوش مصنوعی: توجه کن که روحانیان و پیامبران در انتظار تو هستند و ارواح مردگان در قبر نیز در انتظار تو به سر میبرند.
هوش مصنوعی: برای اینکه در مسیر دشوار و خطرناک موفق باشیم، باید از اطاعت و پرهیزگاری بهره بگیریم. این سفر طولانی است و نیاز به توجه و تلاش دارد.
هوش مصنوعی: چند بار جان ما از این وضعیت ناله میکند و عقل ما از این دیوانگی به شدت آزرده است.
هوش مصنوعی: تو در دنیای خاکی هستی و از نعمتهای زندگی بهره میبری، در حالی که احساساتت در میان غم و شادی گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: تو فرصتهای زیادی برای پیروزی و دستاورد داری، اما در محدودیتها و موانع گرفتار شدهای. در حالی که بسیاری از مشکلات و چالشها وجود دارند، تو همچنان درگیر مسائل کوچک و کماهمیت هستی.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید با آرایش ظاهری فریبنده به زندگی ادامه دهیم، در حالی که باطن ما از رازهایی پر است که تنها به خداوند آگاه است و شاید در دلهای ما پنهان مانده باشد.
هوش مصنوعی: زیبایی و خوشرویی تو باید در جایی باشد که خوشی و سعادت هم در آن باشد، و در این صورت، بهشت و نعمتهای آن برای تو مسلم و حتمی خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر عشق واقعی در دل باشد، نیازی به زیبایی ظاهری نیست. عشق واقعی از درون میجوشد و وابسته به آنچه که در ظاهر دیده میشود، نیست.
هوش مصنوعی: اگر دنبال آرامش و یکتایی هستی و خدا را میخواهی بشناسی، بدان که پیامبران با تحمل سختیها به اینجا آمدهاند تا ما را به صبر و بردباری دعوت کنند.
هوش مصنوعی: میدانی که هرچقدر از حق دور باشی، به نسبت نزدیکی بعضی افراد به حقیقت، مانند ظهور خورشید در وقت مناسب است که به قدر فاصله به وجود میآید.
هوش مصنوعی: چشم فکر باید از عظمت بینهایت پرهیز کند تا در این مسیر، مانع نبیند و نور را ببیند.
هوش مصنوعی: عزت و قدرت میدان به اندازه تو در اختیار عقل نیست، زیرا عقل نمیتواند قدرت نور تجلی را مانند کوه طور تحمل کند.
هوش مصنوعی: دل که جایگاه خاص خودش است، نباید در مکانهای ناپسند و نامناسب قرار بگیرد، زیرا جایی که دل است، شایستهی منزلت بالاتری مانند کعبه است و نباید مثل لاشهی سگ شکاری در مکانهای زشت و نامناسب باشد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال بهشت و خوشبختی هستی، باید تلاش و فعالیت کنی، زیرا این نعمتها ارثی نیستند و تنها مخصوص یک مقام خاص نیست. باید خودت را برای رسیدن به این هدف آماده کنی.
هوش مصنوعی: ابتدا انصاف و بخشش را با هم ترکیب کن و سپس از خطا و نافرمانیها سخن بگو. حال آنکه تو خود بندهای خطاکار هستی و او بخشاینده است.
هوش مصنوعی: اگر چیزی داری باید شکرگزار باشی، و اگر چیزی نداری باید صبر کنی؛ زیرا آدمهای عاقل هم دو ویژگی دارند: تنهایی و نقص.
هوش مصنوعی: شرم بر تو باد که به خاطر گناهانت این همه نیکی را فراموش کردهای و در عوض، نسبت به حقوق و نعماتی که داری ناسپاس هستی، در حالی که این نعمتها باید مایه شکرگزاریات باشد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در امان باشی، بدان که در آنجا کار بینظم و بینظمی وجود دارد. اینقدر میدانی که در این وضعیت، امنیت کمتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: بگذار تا زمانی که ماه به آسمان میرسد، تو نیز مانند نان پختهشده باش؛ همچنین بگذار تا زمانی که نشانه «آیا کسی چیزی میخواهد؟» منسوخ شود.
هوش مصنوعی: اگر به داستان قیامت و برانگیخته شدن مردگان و انتشار بوی دلانگیز آن باور نداری، وقتی از دمیدن صور و ماجرای روز رستاخیز بشنوی، ایمان میآوری و یقین میکنی.
هوش مصنوعی: من همیشه از تو رنج میبرم و تو همیشه مرا ناتوان میکنی، اما اگر نباشی، آفرینش به طور کامل بیمعنا خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو به شدت درگیر ظلم و آتش دوزخ هستی، در حالی که خود را مشغول دیگران کردهای و در عین حال مفهوم عزت و غیرت را از یاد بردهای.
هوش مصنوعی: این کلاه که نماد تکبر و خودبزرگبینی است، از سر بردارید؛ زیرا در قرآن آمده است که خداوند کسانی را که خود را به فخرفروشی و خودبزرگبینی مشغول میکنند، دوست ندارد.
هوش مصنوعی: این گفته این است که زمانی فرا میرسد که پردهها کنار برود و حقیقت روشن شود. در این زمان، به تو تعلیم میدهند که از کلام الهی سخن بگویی، در حالی که تو غرق در دغدغههای روزمره، مانند نوشتن یا طراحیهای مختلف هستی.
هوش مصنوعی: مرگ برای هر کسی حتمی و طبیعی است، چرا که سرانجام هر انسانی است. آیا نشنیدهای که مرگ مانند یک جشن بزرگ و عمومی است که همه در آن شرکت دارند؟
هوش مصنوعی: این شعر به ناخرسندی از وضعیتی اشاره دارد که فرد به خاطر ظاهر و انجام دادن کارهایی مانند نماز و دعا، به حقیقت و عمق این اعمال نزدیک نمیشود. شاعر از بیحسی و سردی این اعمال انتقاد میکند و میپرسد که تا کی باید در چنین وضعی باقی بمانیم، در حالی که نیاز واقعی به ارتباط راستین با خدا و حضور قلب در عبادتها حس میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که در روز مقدس روزه گرفتهای، میتوانی نان بخوری، اما اگر گوشت خوک داری، در وقت سحری از نان هم نخور.
هوش مصنوعی: ملک تنهایی را جستجو کن، زیرا این سرزمین بدون انتهاست و نام نیکو در دنیا مانند یک تجارت سودآور است که هرگز ضرر نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: از خودت این خودخواهی، ناز و حرص را دور کن و اخلاق خود را از کارهای زشت و سخنان نادرست پاک نگهدار.
هوش مصنوعی: درستکار و نیکوکار باش و اگر میخواهی عفو کنی، این بهترین نصیحتی است که تا به حال نوشته نشده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دشمنانش را نگردد ماتم ایج از دور دور
دوستانش را بود گرد سرای از سور سور
وصف فضل او نباشد کردن از سیصد یکی
گر کند چرخ برین از وصف او مسطور طور
فور اگر در هند تیغ تیز او بیند بخواب
[...]
پرستاره ست از شکوفه باغ برخیز ای چو حور
باده چون شمس کن در جام های چون بلور
زان ستاره ره توان بردن سوی لهو و سرور
زانکه می تابد ستاره وار از نزدیک و دور
دوست می گوید که ای عاشق اگر داری صبور
ازفراق ما منال وصبر کن تا نفخ صور
اندر آن مجلس که بیند خلق دیدار خدا
ازجگرهای کباب عاشقان باشد بخور
آن که از خواب خوشت بیدار می سازد منم
[...]
بهر شهوت جان خود را میدهی همچون ستور
وز برای جان خود که میدهی وانگه به زور
میستانی از خسان تا وادهی ده چارده
در هوای شاهدی و لقمهای ای بیحضور
آن سبدکش میکشد آن لقمهها را تون به تون
[...]
گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ستور
زیر عیسی خر نگر، زیر خزان یکران تور
وز حروفی نام رخش و داردت هر جا، چه سود؟
در عرب وی را کمیت است اسم و در تاتار بور
نیک و بد در آدمی پنهان نمی ماند، چنانک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.