گنجور

 
۳۱۰۱

عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی

 

... فرستادند باستقبال او باز

چو روز دیگر این چرخ دو تا پشت

نمود از آینه صد گونه انگشت ...

... ز خون چشم بر تن راه بسته

زبان بگشاد کای چرخ ستمگار

مرا چون خویشتن کردی نگونسار ...

عطار
 
۳۱۰۲

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

... جهان در زیر نیلی چادر آمد

چو مجلس خانه چرخ آشکاره

منور گشت از نقل ستاره ...

عطار
 
۳۱۰۳

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

الا ای سبز طاووس مقدس

ز سر سبزیت عکسی چرخ اطلس

زمین و آسمان گرد و بخار ت ...

... چو خورشید از خم گردون درآمد

ز زیر چرخ سقلاطون برآمد

تو گفتی جامه زربفت می بافت

که بر چرخ فلک زررشته می تافت

بر گل رفت خسرو از پگاهی ...

... ندیدم یک شبت چون روز روشن

چو سر گردان شدم چون چرخ گردان

ز سر درباز در پایم مگردان ...

... شهش گفتا دگر یابی مکافات

چنان بر چرخ سازم پایگاهت

که ماه آسمان بوسد کلاهت ...

عطار
 
۳۱۰۴

عطار » خسرونامه » بخش ۳۰ - بیمار گشتن جهان‌افروز خواهر شاه اصفهان و رفتن هرمز به‌طبیبی بر بالین او و عاشق شدن او بر هرمز

 

... جهان افروز نام آن صنم بود

ز بازی های چرخ نا مساعد

به بستر بر فتاد آن سیم ساعد ...

عطار
 
۳۱۰۵

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

... بهرمز داد و هرمز زود برخاست

چو روی چرخ زنگاری سیه شد

مه از زیر سیاهی سر بره شد ...

... بپهنا بیشتر از عرصه خاک

تو گفتی چرخ را پشتیونی بود

که اختر گرداو چون روزنی بود ...

... که کردی آسمان را روی بر خاک

چنان برجش ز بار چرخ خم داشت

که گفتی چرخ پشتش در شکم داشت

غراره بود بر دیوار بالا

نشسته دیدبان بر چرخ والا

بیاران گفت خسرو کاین زمان زود ...

... بآخر باز در دست جهان مرد

چه بخشد چرخ مردم را از آغاز

که در انجام نستاند ازو باز ...

عطار
 
۳۱۰۶

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

... تو خود دانی یقین کان دایه پیر

بسی سیری نمود از چرخ دلگیر

بدو نیک جهان بسیار دید او ...

... کمیتی ازرق تنها روش بود

گل خورشید چون از چرخ بشکفت

بجاروب شعاع اختر فرو رفت ...

... که گه خونی و گه خاک زمینی

کسی کو زیر چرخ سرنگونست

رجوع او میان خاک و خونست ...

عطار
 
۳۱۰۷

عطار » خسرونامه » بخش ۳۴ - رفتن خسرو و گل بباغ

 

... فرود آمد شه خورشید ناگاه

ز پشت نقره خنگ چرخ برگاه

شه زرینه رخ فرزینه رفتار

پیاده شد ز اسپ پیل کردار

ز چرخ وسمه رنگ و نیل اندود

چو ابروی مه نو روی بنمود ...

عطار
 
۳۱۰۸

عطار » خسرونامه » بخش ۳۸ - غزل گفتن ارغنون ساز در مجلس خسرو و عشرت كردن

 

... ز دور باده گر دلشاد گردی

دمی از جور چرخ آزاد گردی

چو می بر بایدت دور زمانه ...

عطار
 
۳۱۰۹

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

... که قیصر زاده رومست و شاهست

اگر روزی شود با چرخ درخشم

کند خشمش فلک را خاک در چشم ...

عطار
 
۳۱۱۰

عطار » خسرونامه » بخش ۴۸ - نامه نوشتن قیصر بشاه سپاهان

 

... دو عالم را بکلی رهنمونست

جهانداری که این چرخ کهن ساخت

خرد را دایه طفل سخن ساخت ...

عطار
 
۳۱۱۱

عطار » خسرونامه » بخش ۴۹ - لشکر کشیدن قیصر و خسرو به جانب سپاهان

 

... ز هر سوییش هر ساعت مدد بیش

ز چرخ ار سوزن عیسی فتادی

ندانم تا زمینش راه دادی

عطار
 
۳۱۱۲

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

... چو خورشیدی مه پرده سرایش

چو تاج چرخ سوی باختر شد

عروس آسمان پیرایه درشد ...

... سیاهی بود زرین گویش از ماه

مگر بر تخت نرد چرخ پروین

بگردانید چندان مهره زرین ...

... چو شد در قیروان خورشید غرقاب

برون ریخت از مسام چرخ سیماب

گروهی کشته را از هم گشادند ...

... چو پیدا گشت تاج شاه انجم

ز زیر هودج چرخ چهارم

فرو شد شه با سپاهان چو جمشید ...

عطار
 
۳۱۱۳

عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه

 

... غم دل بر زمین سیماب کردند

چو پیدا خواست شد از چرخ چارم

درفش دهخدای هفت انجم ...

... کهبر تیغش بده منزل شدی وهم

کنار چرخ تیغش را میان بود

برفعت از کمر جوزانشان بود ...

... از آن تیغی چو برگ گندنا بود

که سر سبزیش از چرخ دوتابود

نیام تیغ بود از چرخ دوار

شده آن تیغ از انجم گهردار ...

... گر آواز عجب برمی کشیدند

صدا از چرخ گردان می شنیدند

تو گفتی از زمین رفتند بیرون ...

عطار
 
۳۱۱۴

عطار » خسرونامه » بخش ۵۴ - وداع هرمز پیر را و رفتنش بجانب روم

 

... چو خورشید آسیا سنگ زراندود

ز زیر آسیای چرخ بنمود

هزاران دانه داشت آن توتیا رنگ ...

عطار
 
۳۱۱۵

عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو

 

... فرو بست از خجالت پاسخ او

بر آن بنشست تا این چرخ مینا

چه بازی آردش از پرده پیدا ...

عطار
 
۳۱۱۶

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

... گهی رفتی بسر مانند گردون

زهی بازی چرخ بوالعجب باز

که گل را چون فگند از پرده ناز ...

... برون آمد ز گو در چاه افتاد

زهی گردنده چرخ کوژ رفتار

بدرد دیگرم کردی گرفتار ...

... که باران ریزد آن در یک شبانروز

فغان میکرد کای چرخ دونده

نگونسارم چو خود در خون فگنده ...

عطار
 
۳۱۱۷

عطار » خسرونامه » بخش ۶۱ - رسیدن نامۀ گل بخسرو

 

... کنم روشن سرایت را بزودی

بروی چرخ بازآرم قمر را

بسوی شهد بازآرم شکر را ...

عطار
 
۳۱۱۸

عطار » خسرونامه » بخش ۶۳ - آگاهی یافتن شاپور از آمدن فرّخ و گلرخ و گرفتاری گل و گریختن فرّخ

 

... کجا داند حق نان و نمک زود

اگر مهلت بود از چرخ گردان

بحق او رسم آخر چو مردان ...

عطار
 
۳۱۱۹

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

... بسوی میغ میبارید باران

ز عکس تیغ چرخ هفت پاره

نهان شد روز روشن چون ستاره ...

... چو بانگ کوس در دشت اوفتادی

زمین چون چرخ در گشت اوفتادی

زمین از خون گرفته سهمناکی ...

... جهان گردد بکام شیر مردان

اگر یاری دهد این چرخ گردان

چنان شه را خوش آمد گفته او ...

عطار
 
۳۱۲۰

عطار » خسرونامه » بخش ۶۶ - رسیدن خسرو و گل با هم و رفتن به روم

 

... یکی میگفت ای جان دیگری دل

جفای چرخ با هم باز گفتند

بسی از هر طریقی راز گفتند ...

... کسی کو در غم جاه اوفتادست

ز اوج چرخ در چاه اوفتادست

کسی کو مست گردد زین دو سیکی ...

عطار
 
 
۱
۱۵۴
۱۵۵
۱۵۶
۱۵۷
۱۵۸
۴۹۲