گنجور

 
۳۰۴۱

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۷

 

... فلک ز روی زمین درنوشت جامه غم

ز جویبار سلامت دمید چهره گل

به کشتزار سعادت رسید بهره نم ...

... زهی به دولت و دانش هزار چون آصف

زهی به نصرت و هیبت هزار بار چو جم

کمینه چاکری از حضرت تو ده دارا ...

ادیب صابر
 
۳۰۴۲

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۹

 

... زین شعله شعله شعله نارست چون دخان

هر روز دجله دجله ببارم من از دو چشم

کو طرفه طرفه گل شکفاند به بوستان ...

... زین طرفه طرفه طرفه بغداد شد نوان

تا پشته پشته بار فراقش همی کشم

چو ذره ذره کرد مرا در هوا هوان ...

ادیب صابر
 
۳۰۴۳

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۱۲

 

... گویی رکاب او کندی خاک را گران

هر یک مهی دو بار خمیده شود چو طوق

از شوق طوق گردن او ماه آسمان ...

... طبع جهان طرایف نوروز و مهرگان

گنج روان شنیدم و این طوق و بارگی

هر کس که دیده دیده بود گنج را روان ...

ادیب صابر
 
۳۰۴۴

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱۲

 

... مشهور شهر و شهره خلق جهان کند

روزی هزار بار سر زلف بشکند

ترسم به عهد و دوستی من همان کند ...

ادیب صابر
 
۳۰۴۵

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۵

 

... هم دجله را قرین شد و هم نیل را عدیل

از بار رنج هجر تو قدم بود چو دال

وز دست زخم هجر تو خدم بود چو نیل

ادیب صابر
 
۳۰۴۶

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

دل در غم آن لعل شکر بار برفت

زاندیشه من قوت تکرار برفت

علمی که به عمر خویش حاصل کردم

بر یاد لبش جمله به یکبار برفت

ادیب صابر
 
۳۰۴۷

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱

 

جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا

باز هم در خط بغداد فکن بار مرا

باجگه دیدم و طیار ز آراستگی ...

... سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت

سفر کوی مغان است دگر بار مرا

پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن ...

... گوییم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال

این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا

گوییم کعبه ز بالای سرت کرد طواف ...

... من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد

چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا

دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت ...

... پیر سجاده تو را داده و زنار مرا

باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق

برهاند همه زنار من از نار مرا ...

خاقانی
 
۳۰۴۸

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶

 

... گفتند خرم است شبستان وصل او

رفتم که بار خواهم دیدم که در نداشت

گفتم که بر پرم سوی بام سرای او ...

خاقانی
 
۳۰۴۹

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳

 

... چون عمر پایدار و فلک دستگیر نیست

بار عتاب او نتوانم کشید از آنک

دل را سزای هودج او بارگیر نیست

بیکار ماند شست غم او که بر دلم ...

خاقانی
 
۳۰۵۰

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷

 

بس لابه که بنمودم و دل دار نپذرفت

صد بار فغان کردم و یک بار نپذرفت

از دست غم هجر به زنهار وصالش ...

... بر دشمن من زر به خروار برافشاند

وز دامن من در به انبار نپذرفت

پذرفت مرا اول و رد کرد به آخر ...

خاقانی
 
۳۰۵۱

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳

 

... که حاجت ز چنان روی به هنگام توان خواست

به وصلش رسم این بار گر ایام شود یار

که یاری به چنین کار ز ایام توان خواست ...

خاقانی
 
۳۰۵۲

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹

 

... این دود جز ز روزن من بر نمی شود

روزی هزار بار بخوانم کتاب صبر

گوشم به توست لاجرم از بر نمی شود ...

خاقانی
 
۳۰۵۳

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷

 

... دولت از ناکسان به کس نرسد

مردمی تنگ بار گشت چنان

کز درش آستان به کس نرسد ...

خاقانی
 
۳۰۵۴

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸

 

... فتنه سر از جیب روزگار برآورد

هر که به کوی تو نیم بار فروشد

جان به تمنا هزار بار برآورد

جزع تو دل را هزار نیش فرو برد ...

خاقانی
 
۳۰۵۵

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴

 

... حاضر آمد طلاق خواب دهید

بار نامه به کار آب کنید

کارنامه خرد به آب دهید ...

خاقانی
 
۳۰۵۶

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵

 

... در معنی بوسه تهی هم

گفتم دو سه بار برنیامد

بس کردم ازین سخن که چندان ...

... در راه غمش دواسبه راندم

یک ذره غبار برنیامد

مقصود نیافت هر که در عشق ...

خاقانی
 
۳۰۵۷

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷

 

... مرا عناب وار از روی خون آلوده چین خیزد

نو باری اشک خون می بار خاقانی در این انده

که انده شحنه عشق است و سیم شحنه زین خیزد

خاقانی
 
۳۰۵۸

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳

 

... سود نکند نصیحتم که مرا

این مصیبت هزار بار افتاد

گفتی از صبر ساز دست آویز ...

خاقانی
 
۳۰۵۹

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸

 

... زان می که خلاف مذهب آمد

هر بار به جرعه مست گشتم

این بار قدح لبالب آمد

کاری نه به قدر همت افتاد ...

خاقانی
 
۳۰۶۰

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷

 

... بودند بسی سوختگان گرد در او

لیکن به سرا پرده او بار مرا بود

من سایه شدم او ز پس چشم رقیبان ...

خاقانی
 
 
۱
۱۵۱
۱۵۲
۱۵۳
۱۵۴
۱۵۵
۶۵۵