گنجور

 
۲۶۱

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۷

 

... به داغ دیگرش مرهون منت کن مروت کن‏

بود موی سفیدت جاده راه فنا جویا

تو هم این قامت خم گشته را محراب طاعت کن

جویای تبریزی
 
۲۶۲

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۱

 

... کی به جریان می رود از خویشتن دریا برون

جاده را از نرمی رفتار سازد جوی آب

ماه من آید چو از خلوت به استغنا بردن ...

جویای تبریزی
 
۲۶۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۸

 

... چو خم بی دست و پا گردد اگر باشد فلاطونی

نه تنها جاده می غلتد بخاک از طرز رفتارش

بود هر نقش پا دنبال سروش چشم پرخونی ...

جویای تبریزی
 
۲۶۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۴ - قصیده در نعت آنسرور صلی الله علیه و آله

 

... بر صحنه کفم جلوه گری داد قلم را

بر جاده مسطر اثر معجز آن خلق

چون قافله مور روان ساخت قلم را ...

جویای تبریزی
 
۲۶۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۲۰ - در منقبت امام مهدی (ع)‏

 

... تخت زمین نشیمن نوشیروان برف

از جور دی کجا رود این کس که جاده ها

چون رشته گهر شده پنهان میان برف ...

جویای تبریزی
 
۲۶۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۳۱ - در نعت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم)‏

 

... از دلایل راه حق چون رشته گوهر گم است

جاده این ره نهان گردید در سنگ نشان

می توان با قامت خم یافت در ره در کوی عشق ...

جویای تبریزی
 
۲۶۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - مثنوی توصیف کوه پیر پنچال و سختی راه و تعریف کشمیر مینو نظر

 

... بود چون بحر دایم در تلاطم

به هر جاده که گشته گرم رفتار

بجستن آمده چون نبض بیمار ...

جویای تبریزی
 
۲۶۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - در تعریف اسب

 

... طپد همچون دل عاشق ز حرمان

به هر جاده که گشته گرم گرفتار

بجستن آمده چون نبض بیمار ...

... سبک خیزی که بیرون ناید آهنگ

بود گر جاده اش ابریشم چنگ

ز دستش گشته آسان حل مشکل ...

جویای تبریزی
 
۲۶۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶

 

... واماندگی ز سلسله ما نمی رود

چون جاده ایم یک رگ زنجیر خواب پا

در هر صفت تلافی غفلت غنیمت است ...

بیدل دهلوی
 
۲۷۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷

 

... بستم سبوی آبله بر دوش نقش پا

چون جاده تا به راه رضا سر نهاده ایم

موج گل است بر سر ما جوش نقش پا ...

بیدل دهلوی
 
۲۷۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸

 

... تا دهد جلوه داغ دلها را

جاده هرسوگشاده است آغوش

که دریده ست جیب صحرا را ...

بیدل دهلوی
 
۲۷۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸

 

... دل از سعی امل بر وضع آرامیده می لرزد

مبادا دوربینی جاده سازد منزل ما را

شکست آرزو زین بیش نتوان در گره بستن ...

بیدل دهلوی
 
۲۷۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸

 

... تا به کی بی مدعا چون شمع باید رفتنت

جاده خود را نسازی محو در منزل چرا

بر دو عالم هر مژه برهم زدن خط می کشی ...

بیدل دهلوی
 
۲۷۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹

 

... خیال جذبه افتادگان دست سودایت

به رنگ جاده دارد درکمند عجز منزل را

زکلفت گر دلت شد غنچه گلزارش تصورکن ...

بیدل دهلوی
 
۲۷۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲

 

... دل آسوده از جوش هوسها ناله فرسا شد

خیال هرزه تازی جاده گردانید منزل را

سرااغ سایه از خورشید نتوان یافتن بیدل ...

بیدل دهلوی
 
۲۷۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸

 

... پرده زنبوری ست آنجا دیدة بادام را

چون خط پرگار بیدل منزل ما جاده است

جستجوهای هوس آغازکرد انجام را

بیدل دهلوی
 
۲۷۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲

 

... ابرو از تیغ است چشم خونفشان زخم را

پرده دار جاده کی گردد هجوم نقش پا

از سخن خون می تراود ترجمان زخم را ...

بیدل دهلوی
 
۲۷۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲

 

... بند از مژه بردار یقین سازگمان را

آسوده روان جاده تشویش ندارند

منزل طلبی ترک مکن ضبط عنان را ...

بیدل دهلوی
 
۲۷۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵

 

... بیدل نفس ات خون مکن از هرزه درایی

چون جاده درین دشت فکندیم عنان را

بیدل دهلوی
 
۲۸۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴

 

... همچو گوهر سبحه یکدانه دل جمع کن

چند چون کف بر سر آب افکنی سجاده را

نیست سرو از بی بری ممنون احسان بهار ...

... بی نفس گشتن طلسم راحت دل بوده است

موج منزل می زنم تا محو کردم جاده را

بیدل از تسلیم ما هم صید دل ها کرده ایم ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۳۰