فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۳
دگر روز چون خور برآمد ز راغ
نهاد از بر چرخ زرین چراغ
خروشی برآمد بلند از حصار ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۵
... همان ترگ و شمشیر و تخت و کلاه
شب تیره تا برزد از چرخ شید
بشد کوه چون پشت پیل سپید ...
... دو صد منجنیق از پس لشکری
دو صد چرخ بر هر دری با کمان
ز دیوار دژ چون سر بدگمان ...
... پس منجنیق اندرون رومیان
ابا چرخها تنگ بسته میان
دو صد پیل فرمود پس شهریار ...
... ز برشان همی سنگ بر سر زدند
ز بانگ کمانهای چرخ و ز دود
شده روی خورشید تابان کبود ...
... همی گفت با دل پر از داغ و درد
که چرخ فلک خیره با من چه کرد
به دیده بدیدم همان روزگار ...
... نباید که بر کاخ افراسیاب
بتابد ز چرخ بلند آفتاب
هم آواز پوشیده رویان اوی ...
... نماند به کس جاودان روزگار
همین چرخ گردنده با هر کسی
تواند جفا گستریدن بسی ...
... برافروخته عنبر و عود خام
تو گفتی که کیوان ز چرخ برین
ستاره فشاند همی بر زمین ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۸
... در و دشت گفتی همه خون شدست
خور از چرخ گردنده بیرون شدست
کسی را نبد بر تن خویش مهر ...
... زبون داشتندی شکار پلنگ
ندیدند با چرخ گردان نبرد
همی خاک برداشت از دشت مرد ...
... همی مرده برخاست از تیره خاک
چو خورشید بر چرخ بنمود پشت
شب تیره شد از نمودن درشت ...
... نه دام و دد آوای ایشان شنید
ز شبگرد تا ماه بر چرخ ساج
به سر بر نهاد آن دل افروز تاج ...
... به آب زره بگذرانم سپاه
اگر چرخ گردان بود نیک خواه
اگر چند جایی درنگ آیدم ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۹
... دلش شاد و خرم به ایوان خویش
چو برزد خور از چرخ رخشان سنان
بپیچید شب گرد کرده عنان ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۱
... از آواز اسبان و جوش سپاه
همی ماه بر چرخ گم کرد راه
تو گفتی برآمد زمین بآسمان ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۶
... بریدی سرش چون سر گوسفند
همی برگذشتی ز چرخ بلند
به کردار بد تیز بشتافتی ...
... چو خونریز گردد بماند نژند
مکافات یابد ز چرخ بلند
چنین گفت موبد به بهرام تیز ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۹
... ز بدها روان بی گمانی کنید
بدانید کاین چرخ ناپایدار
نداند همی کهتر از شهریار ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۴
... خروشی برآمد ز ایران سپاه
که خورشید بر چرخ گم کرد راه
پس پرده ها کودک خرد و زن ...
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۷
که نعمهای او چو چرخ روان
همه خواب است و باد و بادفره
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
... آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین ...
... چون فزاید بندگانرا قدر ملک و جاه و آب
چون برآرد کاخهای نیکخواهان را بچرخ
چون کند کاشانه های بدسگالان را خراب ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح یمین الدوله محمود غزنوی
... باد با دست ندیمش بادۀ سوری شدست
چرخ با پای خطیبش پایۀ منبر شود
آب جودش بر دمد زرین شود گیتی همه ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... که سیمش اصل باشد ارغوان بار
چو چرخ روز باشد روز رامش
چو برج روز باشد وقت پیکار
ز زر و سیم بر کردار پروین
کمر شمشیرها چون چرخ دوار
ز معلاقی کمرها هر دوالی ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... ندارد خردمند نادیده باور
نه چرخند لیکن همه چرخ گردش
نه کوهند لیکن همه کوه پیکر ...
... چو زنجیر داود خرطوم ایشان
که آویخته بد ز چرخ مدور
بگردون گردنده مانند و زیشان ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۱۷
... پاک چون دین است و عالی چون حق و شیرین چو جان
راد چون بحر و قوی چون چرخ و روشن چون نهار
قدر او اندر نیامد زیر دوران فلک ...
... آسمان خواسته بخش است و دهر شیر گیر
آفتاب چرخ فرسای است و دریای سوار
از عوار و عیب دنیا هر کسی آگاه بود ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در مدح امیر نصر بن سبکتگین
... تا همی هم بر این نهاد که هست
زیر باشد زمین و چرخ زبر
جاودان شاه باش و کام روا ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... ز حلم او اثر ناقصست کوه بلند
ز خشم او عرض زایلست چرخ اثیر
چو شاه قصد عدو کرد ورچه دور بود ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح سلطان محمود غزنوی گوید
... بیک خان اندرون ماه است چندانک
ستاره نیست بر چرخ مدور
بدو مه کاخ و مه منظر ولیکن ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... ز خیر همت او را هزار اثر بیشست
بزیر هر اثری صد هزار چرخ اثیر
که هر یکی بکفایت بدین و ملک اندر ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... ز گرد موکبشان چشم روز روشن کور
ز بانگ مرکبشان گوش چرخ گردان کر
چو آبگیر شده روی آبرنگ هوا ...