چه چیزست رخساره و زلف دلبر
گل مشگبوی و شب روز پرور
گل اندر شده زیر نورُسته سنبل
شب اندر شده زیر خورشید انور
همانا که خورشید رنگ لبش را
بدزدد که بخشد بیاقوت احمر
رخش گلستانست و میگون لبانش
بگونه به اردی بهشت و به آذر
زرنگ رخش پر گل سرخ مجلس
زرنگ لبش پر می لعل ساغر
نکوتر ز روشن رخش تیره زلفش
وگر چند روشن ز تیره نکوتر
نکوتر ز فربی است لاغر میانش
وگر چند فربی نکوتر ز لاغر
همی تابد آن زلف مشکینش دایم
همی جوشد آن خط چفته چو چنبر
بتابد بگل بر علی حال سنبل
بجوشد بر آتش علی حال عنبر
بماه منوّرش ماننده کردم
مرا روز شب کرد ماه منوّر
شبم روز شد باز چون بازگشتم
ز ماه منور بشاه مظفر
جهاندار محمود کاندر محامد
یکی عالم است از کفایت مصور
یمین است مر دولت ایزدی را
امین است بر حکم دین پیمبر
یکی همتش را بخیر آزمودم
کز آیات رایات او هست مفخر
چو دولت جوان و چو دانش به نیرو
چو آتش بلند و چو دریا توانگر
ز عرعر تراشند منبرش ازیرا
نریزد ز باد خزان برگ عرعر
به غزنی کشد بر صنوبر عدو را
ازان خیزد از کوه غزنی صنوبر
اگر چوب عودست و کافور و چندن
از آنست کش چوب تختست و منبر
ایا زیردست تو هرچ آن مجسم
ایا زیر قدر تو هرچ آن مقدّر
نه سعدی بگردون ترا نامساعد
نه مرزی بگیتی ترا نامسخر
کند زشت را فعل رای تو نیکو
کند سنگ را فعل خورشید گوهر
تو آنی که زرین شود کشتۀ تو
به پیش خدای جهان روز محشر
که زرین شود رویش و مانده باشد
ز پیکان تو استخوانهاش پر زر
نکارد بهندوستان زعفران کس
از آن پس که شان زغفران بود زیور
ازیرا که شان باشد از هیبت تو
همه ساله بی زعفران رخ مزعفر
بدان سنگ رنگ آتش آب چهره
نه آب و نه آتش هم آب و هم آذر
درختی است گویی بمینا منقش
پرندیست گویی بلؤلؤ مشجر
ز دیبای رومی ستاره نماید
ز پولاد هندی پرند مطیر
زمانست چون گوهر او مجسم
سپهرست چون شکل او نامدور
رونده است و رفتنش در مغز شیران
خورنده است و خوردنش هم جان کافر
نه با بند و آثار او بند دولت
نه با پشت و آثارش او پشت لشکر
نه وهمست و گشتنش چون وهم در دل
نه مغزست و بودنش چون مغز در سر
نه رخشد چو او رخشد از گرد هیجا
درخش مصفّا ز ابر مکدّر
بوفتی که گرد سواران برآید
بپوشد زمین و بجوشد معسکر
در اندر اجلها املها گشاده
اجلها شده با املها برابر
تو آنجا چنان باشی ای شاه گیتی
که باشد میان گوزنان غضنفر
ز فرّ تو ظاهر شده رزم دشمن
ز پیروزی کوس تو گوش او کر
بجان عدو بر تو خط اجل را
قلم سازی از تیغ وز نیزه مسطر
شگفت آید از مرکب تو خرد را
کش از باد طبعست و از خاک منظر
چو تختست بر جای و چون مرغ پران
قوامیش هم پایۀ تخت و هم پر
زمان گذشته است کاندر گذشت او
ازیرا کش اندر نیابد کس آور
برجعت بدانگونه باشد که گویی
همی بازگردد زمانه مکرر
بکردار کشتی ولیکن نه کشتی
چو کشتی به پرد ز معبر بمعبر
نجنبد چو لنگر گران گشت کشتی
روان گردد او کش گرانست لنگر
نپرد بکشتی کس این نوع هرگز
که پری تو ای شاه گیتی بدو در
ببالا چو صندوق نمرود باشد
بدریا چو صندوق فرخ سکندر
چو وهم اندر آید بهیجا زبیره
چو روز اندر آید به بیدا ز کردر
بگام پسین بردود گر برانی
به تقریبش از باختر تا بخاور
نه جستن کند کم ز دریا بدریا
نه منزل کند کم ز کشور بکشور
ز پیلان جنگیت گر وصف گویم
ندارد خردمند نادیده باور
نه چرخند لیکن همه چرخ گردش
نه کوهند لیکن همه کوه پیکر
از ایشان بلا بر سر بد سگالان
وز ایشان تباهی بر اعدای ابتر
چو اندر هوا کوه بر قوم موسی
چو بر قوم عاد آیت باد صرصر
چنان گردد از عرضشان دشت گویی
بموج اندر آید همی بحر اخضر
چو زنجیر داود خرطوم ایشان
که آویخته بد ز چرخ مدور
بگردون گردنده مانند و زیشان
جهانرا هم از خیر بهره ، هم از شر
ز گردون روان رجم تابنده انجم
از ایشان روان شلّ و تابنده خنجر
زمین کوه باشد چو آیند پیدا
چو اندر گذشتند چاه مقعر
بتک راه گیرند بر آب و آتش
بدندان بدرّند پولاد و مرمر
ایا پادشاهی که حکم جهان را
ز ایزد جز از تو نبودست داور
دو نعمت بزرگ آمده در دو گیتی
ز دنیا کف تو ز فردوس کوثر
نشد جز بتو پادشاهی ستوده
نشد جز بتو شهریاری مشهر
تویی و آفتابست دهر و فلک را
یکی جود گستر یکی نور گستر
ازو نزد تو نور و دایم تو اینجا
ز تو نزد او قدر و او دایم ایدر
جهان و بزرگی و دولت تو داری
مر این هر سه را بگذران و بمگذر
ز بهر تو دولت ، نه تو بهر دولت
ز بهر سر افسر ، نه سر بهر افسر
ثنا جانور گشت با سیرت تو
ز هر چیز حکم بقارا مدخر
سخن : جسم و جان و خرد : نظم و معنی
قلم : عمر و سمع و بصر : حبر و دفتر
همی تا نسوزد بآب اندر آذر
نگیرد عقاب ژیان را کبوتر
جهان گیر و کینه کش از بدسگالان
ملک باش و از نعمت و ملک برخور
متابع ترا دولت و عید فرّخ
مسخر ترا عالم و بخت چاکر
ولی را همه طالع سعد بیحد
عدو را همه اختر نحس بیمر
زهر ماده ای نرش فاضلتر آید
در اعدای تو ماده فاظلتر از نر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری بزرگ از ادب فارسی است که به توصیف زیباییها و صفات خاص یک معشوق و همچنین ستایش از یک پادشاه قدرتمند میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا و اغراقهای هنری، چهره و زلف دلبر را به گل و خورشید تشبیه میکند و او را مظهر زیبایی و جذابیت میداند.
سپس شاعر به توصیف قدرت و بزرگی پادشاه میپردازد، او را منبع حکمت و حمایت از دین و دولت معرفی میکند و بر تواناییها و شجاعتهای او تأکید میکند.
شاعر در نهایت اشاره میکند که همه قدرت و ثروت به خاطر وجود این پادشاه است و او را از نعمتهای الهی میداند. به طور کلی، متن ستایشی از زیبایی و قدرت است که با شعر و ادبیات غنی ایرانی ترکیب شده است.
هوش مصنوعی: رخسار و زلف دلبر شبیه گل خوشبو و زیبایی است که برای روز و شب پرورش یافته است.
هوش مصنوعی: گل در زیر نور، درخشش زیبایی دارد و سنبل در زیر نور خورشید میدرخشد.
هوش مصنوعی: واقعاً که خورشید زیبایی لبهای او را میرباید تا آن را با سنگ قرمز قیمتی بپوشاند.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند گلستان است و لبهایش رنگی همچون میوههای بهاری و زمستانی دارند.
هوش مصنوعی: اسب چالاک و خوشبوی من زینتپرست و سرشار از گلهای سرخ است و لبهایش چنان سرخ و زیباست که مانند مییاقوت در ساغر میدرخشد.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهاش از تاریکی موهایش بیشتر است، هرچند که روشنایی چهرهاش از آن تاریکی هم زیباتر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: بهتر از ظاهری فریبنده، یک ظاهر لاغر و روحی پاک و نیکو است، هرچند که گاهی موجوداتی با ظاهر فریبنده بهتر از آنهایی نیستند که لاغر و کمظاهری دارند.
هوش مصنوعی: موهای مشکی او همیشه درخشان است و آن خطی که چون حلقهای پیچیده است، مدام در حال بالا و پایین رفتن است.
هوش مصنوعی: خورشید بر گل میتابد و حالتی شگفت بر علی دارد، در حالی که سنبلها نیز از آتش علی به جنب و جوش آمدهاند، مانند عطر و خوشبویی که از عنبر برمیخیزد.
هوش مصنوعی: من خود را مانند ماه روشن او ساختم، به طوری که روز به شب تبدیل شد.
هوش مصنوعی: شب من به روز تبدیل شد، وقتی که به محضر شاه روشن و پیروز بازگشتم.
هوش مصنوعی: محمود، پادشاه جهان، در میان ستایشها، یکی از دانشمندان بزرگ است که از دانش و توانمندیاش بهره میگیریم.
هوش مصنوعی: دولت ایزدی، یعنی قدرت و حکومت الهی، در دستان یمین یعنی راستدست قرار دارد و بر اساس فرمان و تعالیم پیامبر، امانتدار و پایدار است.
هوش مصنوعی: من توانایی و ارادهی او را در کارهای خوب سنجیدهام، زیرا او از نشانهها و نشانههای بزرگش برخوردار است که به او اعتبار و افتخار میبخشد.
هوش مصنوعی: وقتی که جوانی و توانایی در دانش به اوج خود رسیده باشد، مانند آتش درخشان و مانند دریا پرتوان است.
هوش مصنوعی: منبر او را از چوب درخت عرعر میسازند، زیرا برگهای درخت عرعر در پاییز با وزش باد نمیافتند.
هوش مصنوعی: دشمن به سوی غزنی میزند و از کوههای غزنی، درختان صنوبر سبز میشوند.
هوش مصنوعی: اگر چوبی باشد که به عطر عود، کافور و چندن آغشته شده، پس چوب تخت و منبر نیز از همین نوع است.
هوش مصنوعی: آیا آنچه در دست توست، حقیقتاً ارزشمند است؟ آیا هرچه برای تو مقدر شده، در واقع به اندازهی توان و جایگاه توست؟
هوش مصنوعی: نه سعدی در دنیای دوستی تو را ناپسند میداند، و نه مرزهای دنیا تو را مسخره میکنند.
هوش مصنوعی: عمل زشت را با اراده و تصمیم تو میتوان به خوبی تبدیل کرد، همانطور که سنگ با تابش خورشید، به جواهر تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: تو شخصیتی هستی که حتی کشتهشدنت در راه حق و حقیقت، در روز قیامت برایت ارزش و مقام بلند و زرینی به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: چهرهاش زری میشود و از تیر تو، استخوانهایش پر از طلا باقی میماند.
هوش مصنوعی: پس از آنکه زعفران به عنوان زیور و نشانهی ارزشمند شناخته شد، کسی در هند دیگر به زراعت زعفران نپرداخت.
هوش مصنوعی: به خاطر شخصیت والای تو، هر سال بدون نیاز به زعفران، چهرهات مانند زعفران زیبا و درخشان است.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که در برخی موارد، یک چیز میتواند ویژگیهای متضادی از دو عنصر مختلف را داشته باشد. به عبارت دیگر، چیزی که به چشم میآید ممکن است فقط بخشی از واقعیت را نمایش دهد و در حقیقت دارای ویژگیهای مختلفی باشد که در تضاد با هم هستند. این مفهوم به ما یادآوری میکند که باید به عمق و ذات چیزها توجه کنیم و از ظاهر آنها قضاوت نکنیم.
هوش مصنوعی: درختی وجود دارد که به نظر میرسد با طرحهایی شبیه به نگینهای زیبا تزیین شده است و گویی پرندگانی روی آن نشستهاند که مانند مرواریدهایی با رنگها و الگوهای خاص به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ظرافت اشاره دارد. در آن، به تشبیههای دلنشین از پارچههای زیبا و درخشان رومی و پرندگانی که با قدرت و زیبایی از هند میآیند، پرداخته شده است. به طور کلی، این توصیف به تجمل و جذابیت زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: زمان مانند جواهر است که در شکل خود دیده میشود و آسمان همچون صورتی است که در آن بر نمیگردد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی که به جلو میرود و در درون شیران وجود دارد، اگرچه ممکن است به نظر قوی و قابل توجه بیاید، اما خوردن آن برای کسی که در ایمان ضعیف است، میتواند خطرناک و کشنده باشد. در واقع، این بیان به نوعی به قدرت و تأثیر خطرناک برخی چیزها اشاره دارد که ممکن است برای افراد ناآگاه یا بیپایه عواقب وخیمی داشته باشد.
هوش مصنوعی: با وابستگی به علائم و نشانههای او، نمیتوان به ثروت و قدرت رسید، و با تکیه بر ظاهر و نشانههای او، نمیتوان از پشتوانه و حمایت جنگی برخوردار شد.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که آنچه که وجود دارد، واقعیت نیست و تنها یک خیال است، مانند خیال که در دل میگذرد. همچنین، وجود آن چیزی که به نظر میرسد، به اندازه مغز در سر نیست و نمیتواند به عمق و حقیقت برسد. در واقع، این نشانهای از سطحی بودن یا غیرواقعی بودن آن چیز است.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند او زیبا و درخشان نیست، همچون نور خالصی که از ابرهای تیره و تردید بیرون میآید.
هوش مصنوعی: وقتی سواران حرکت کنند، گرد و غباری برمیخیزد که زمین را میپوشاند و باعث میشود که نشانههای جنگ و شورش بهوجود آید.
هوش مصنوعی: در دنیای پر از روزهای سپری شده، امیدها و آرزوها در برابر سرنوشت و مرگ قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: تو در جایگاه خود آنقدر با شکوه و برجسته هستی که مانند یک شیر در میان گوزنها دیده میشوی.
هوش مصنوعی: به خاطر شکوه و قدرت تو، دشمنان در میدان نبرد ظاهر میشوند و پیروزی تو چنان بلند است که صدای کوس تو را هم نمیشنوند.
هوش مصنوعی: با کمال میل! این بیت به این معناست که دشمنان تو به قدری قوی هستند که در سرنوشت تو و مرگت نقش دارند و مانند قلمی که بر روی کاغذ خط مینویسد، سرنوشت تو را با شمشیر و نیزهای که در دست دارند، مشخص میکنند. در واقع، آنها میتوانند با قدرت خود بر زندگی و مرگ تو تأثیر بگذارند.
هوش مصنوعی: خرد و اندیشهات از دقت و توانایی تو شگفتزده میشود، زیرا تو مانند تندبادی هستی که از خاک و طبیعت میگذرد.
هوش مصنوعی: وقتی که تخت در جای خود قرار دارد، مانند پرندهای که پرواز میکند، استحکام آن به اندازهی تختی میباشد و از نظر قدرت نیز همسطح با پر است.
هوش مصنوعی: زمان دیگر به پایان رسیده است، زیرا هیچکس نمیتواند به گذشته بازگردد و آن را دوباره تجربه کند.
هوش مصنوعی: به گونهای استراحت کن که انگار زمان دوباره به همان نقطه بازمیگردد.
هوش مصنوعی: کشتی به خوبی هدایت میشود، اما نه به مانند کشتیای که از معبر به معبر میگذرد.
هوش مصنوعی: اگر لنگر کشتی سنگین شود، کشتی نمیتواند حرکت کند و باید ثابت بماند. بنابراین، در مواقعی که بار سنگینی بر دوش داریم، ممکن است نتوانیم پیش برویم.
هوش مصنوعی: هیچکس هرگز به این نوع کشتی نپرد، زیرا تو، ای شاه جهانی، به او میرسی.
هوش مصنوعی: اگر مانند صندوق نمرود به آسمان برود و مانند صندوق سکندر به دریا بیفتد، نشاندهندهی این است که هر چیزی که به ارتفاع برسد یا به عمق دریا برود، ارزش و معنای خاص خود را دارد. این به ما یادآوری میکند که هر چیز که به اوج برسد یا در دل دریا غرق شود، داستان و پیام متفاوتی را به همراه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: وقتی خیال به جایی بیفایده وارد میشود، مانند روزی که به نوری روشن میرسد.
هوش مصنوعی: اگر در زمان غروب در را باز کنی و او را از خود دور کنی، مسافت او از غرب تا شرق را به تقریب میتوانی مشخص کنی.
هوش مصنوعی: نه دریا کم از دریا جستجو میکند و نه کشور کم از کشور سفر میکند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم دربارهی جنگ فیلها بگویم، باید بگویم که افراد باهوش و ناپخته این جنگ را نمیتوانند به درستی درک کنند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، برخی چیزها اگرچه ظاهر خاصی ندارند، اما نقش و تأثیر زیادی دارند. درست مثل چرخش زمان که دیده نمیشود، اما همگان تحت تأثیر آن هستند. یا به مانند کوهها که شاید به نظر نرسند، اما وجودشان استحکام و پایداری را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این نکته میپردازد که در اثر وجود افرادی ناپسند، مشکلات و مصیبتهایی بر کسانی که نیت بد دارند، نازل میشود و همچنین از آنها آسیب و تباهی به دشمنان میرسد. درواقع اشاره دارد به این که وجود انسانهای نیک یا بد میتواند تأثیرات زیادی بر دیگران بگذارد و سرنوشتها را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: زمانی که در آسمان کوهی بر قوم موسی ظاهر شد، مانند معجزهای بود که برای قوم عاد، طوفان سرد و سهمگینی را به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: دشت به قدری وسیع و بزرگ میشود که انگار از طرف دیگرش، دریاچهای سرسبز و زیبا به موج درآمده است.
هوش مصنوعی: مانند زنجیر داود، خرطوم آنها که از گردونه دایرهای آویزان است.
هوش مصنوعی: دوران و زمانه مانند دایرهای در حال چرخش است و انسانها نیز باید از نیکیها و بدیهای جهان بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: از آسمان، ستارههای درخشان چون خنجرهایی تیز و تابنده به زمین سرازیر میشوند و به نظر میرسد که از آنها، یک نوری شل و درخشان در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: اگر زمین مانند کوه باشد و در نگاه اول مشخص نباشد، وقتی که از آن عبور کنند، چاه عمیق و خطرناکی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: مجسمهها و بتها راهی برای عبور از آب و آتش پیدا میکنند و با دندانهایشان میتوانند فولاد و مرمر را بشکافند.
هوش مصنوعی: آیا پادشاهی که فقط تو از طرف خداوند برای قضاوت جهان انتخاب شدهای، وجود دارد؟
هوش مصنوعی: دو نعمت بزرگ در این دو جهان آمده است که یکی از آنها در دنیا و دیگری از بهشت کوثر در دست توست.
هوش مصنوعی: تنها تویی که شایستهی ستایش و بزرگی هستی و هیچ کس دیگری به این مقام نرسیده است.
هوش مصنوعی: تو هستی و آفتاب، و در عالم هستی، یکی بخشنده و یکی نور افشان.
هوش مصنوعی: نیروی او در نزد تو مانند نوری است که همیشه در اینجا حاضر است و تو همواره به او نزدیک هستی.
هوش مصنوعی: شما در زندگی به قدرت، ثروت و بزرگی دست یافتهاید، اما بهتر است که از همه اینها عبور کرده و به چیزهای مهمتر توجه کنید.
هوش مصنوعی: برای توست که نعمتها و ثروتها وجود دارند، نه اینکه تو برای ثروتها و نعمتها زندگی کنی. همچنین، هیچ یک از این ثروتها و نعمتها به خاطر شخصی مهم و برجسته نیست، بلکه اوست که به خاطر آن نعمتها و ثروتها ارزش پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: با ویژگیهای اخلاقی و رفتار نیکوی تو، جانوران نیز تو را ستایش میکنند و به خاطر تو از هر چیز، زندگی پایدار را در دل خود نگه میدارند.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان رابطه میان عناصر مختلفی میپردازد. صحبت کردن و گفتگو به همت جسم و جان و عقل انسان است. نظم و معنای کلام، بیانگر زندگی و تجربههای انسانی است. قلم به عنوان ابزاری برای نوشتن، در واقع نمایانگر عمر و زمان است. همچنین، شنیدن و دیدن، دنیای ما را از طریق تجربههای مختلف شکل میدهد و در نهایت، نوشتن و ثبت این تجربیات در دفترها نشاندهندهی ثبت و ذخیرهسازی یادها و اندیشههاست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آتش نسوزد، عقاب نمیتواند به راحتی در آب فرود بیاید؛ به عبارتی، برای دستیابی به موفقیت و هدف خود، باید با چالشها روبرو شود و از موانع عبور کند.
هوش مصنوعی: در اینجا به فردی توصیه میشود که باید قدرت و تسلطی بر دنیای خود داشته باشد و از دشمنان و بدخواهان دوری کند. همچنین او را به لذت بردن از نعمتها و ثروتهای زندگی تشویق میکند.
هوش مصنوعی: دولت و خوشبختی به تو خدمت گزارند و جهان و شانس در خدمت تو هستند.
هوش مصنوعی: ولی همه افراد نسبت به خوشبختی و موفقیت خودشان خوشحالند، در حالی که دشمنان همه چیز را به بدبختی و ناخوشی نسبت میدهند.
هوش مصنوعی: زهر مادهای قویتر و بهتر از نر به تو میدهد و در نتیجه، مادهای بهتر و قویتر از نر به وجود میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را که باشد به دل مهر حیدر
شود سرخ رو در دو گیتی به آور
ایا سروبن، در تک و پوی آنم
که: فرغند آسا بپیچم به توبر
بفرخنده فال و بفرخنده اختر
به نو باغ بنشست شاه مظفر
بروز مبارک، ببخت همایون
به عزم موافق، به رای منور
بباغی خرامید خسرو که او را
[...]
قوی قلعه او که خاکش به پاکی
چو قلعی ولیکن از او عاجز آذر
پر از زرکانی و تیغ یمانی
پر از شیر جنگی و ببر دلاور
ز ماهی فروترش بنیاد لیکن
[...]
یکی خانه کردند بس خوب و دلبر
درو همچنو خانه بیحد و بیمر
به خانهٔ مهین درنشاندند جفتان
به یک جا دو خواهر زن و دو برادر
دو زن خفتهاند و دو مرد ایستاده
[...]
به فال همایون و فرخنده اختر
به بخت موفی و سعد موفر
به وقتی که هست اندر او فال خوبی
به روزی که هست اندر او سعد و اکبر
به بزم نو، اندر سرای نو آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.