گنجور

 
۲۲۸۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۶

 

... فریب عالم آب از سبک مغزی مخور چون کف

که از آغوش هم چون موج تردستان ربایندت

مشو چون غنچه از افسون باد صبحدم خندان ...

صائب تبریزی
 
۲۲۸۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۷

 

... شود رطل گران نظارگی را نقش پای تو

ز بس مستانه چون موج شراب افتاده رفتارت

غبار آلوده گرد کسادی می رود بیرون ...

صائب تبریزی
 
۲۲۸۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۲

 

... خط ننوشته ز سیمای رخ روشن او

همچو موج از قدح باده گلگون پیداست

چون نباشد جگر لعل ز رشک تو کباب ...

صائب تبریزی
 
۲۲۸۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۸

 

از زمین اوج گرفته است غباری که مراست

ایمن از سیلی موج است کناری که مراست

چشم پوشیده ام از هر چه درین عالم هست ...

صائب تبریزی
 
۲۲۸۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۳

 

دل بی صبر به طوفان بلا رهبر ماست

بال موج خطر از کشتی بی لنگر ماست

بوسه آن لب میگون و لب ما هیهات ...

صائب تبریزی
 
۲۲۸۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۵

 

... چرخ در گرد بود تا سر ما در گردست

کوچه گردان جنون موج سرایی دارند

عشرت روی زمین رزق بیابانگردست ...

صائب تبریزی
 
۲۲۸۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۴

 

... رهرو عشق محال است ز پا بنشیند

پشت این موج سبکسیر به دریا گرم است

صبح محشر ز جگر صد نفس سرد کشید ...

... بس که از ناله من دامن صحرا گرم است

ریگ از موج برآورد به زنهار انگشت

بس که مجنون مرا نقش کف پا گرم است ...

صائب تبریزی
 
۲۲۸۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۱

 

... رخنه سینه و چاک جگر مردان است

در مصافی که زند موج بلا جوهر تیغ

تیغ از دست فکندن سپر مردان است ...

صائب تبریزی
 
۲۲۸۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۴

 

موج سنبل ز پریشانی پرواز من است

گل برافروخته شعله آواز من است ...

صائب تبریزی
 
۲۲۹۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۶

 

... تیغ چون بید ز جان سختی من می لرزد

موج بی بال وپر از لنگر تمکین من است

بر دلم گرد یتیمی چو گهر نیست گران ...

صائب تبریزی
 
۲۲۹۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۳

 

... نبض جان همه در پنجه گیرایی توست

موج بی جنبش دریا ره خوابیده بود

هر که را درد طلب هست ز جویایی توست ...

صائب تبریزی
 
۲۲۹۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۱

 

... ای خوشا لاله که دامان ترش سوخته است

می زند موج ز خاکستر او آب حیات

هر دلی را که فروغ گهرش سوخته است ...

صائب تبریزی
 
۲۲۹۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۷

 

موج خط حلقه بر آن عارض گلگون زده است

جوهر از آینه حسن تو بیرون زده است ...

... آن پریزاد که راه دل مجنون زده است

موج دریای ملال است مه عید فلک

پی این نعل مگیرید که وارون زده است ...

... نیست در وادی مجنون اثر از نقش سراب

موج بیتابی عشق است که بیرون زده است

نیست یک جلوه کم از شاهد معنی صایب ...

صائب تبریزی
 
۲۲۹۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۲

 

خارخاری که ز رفتار تو در دل مانده است

خس و خاری است که از موج به ساحل مانده است

اثری کز من بی نام و نشان هست و بجاست ...

صائب تبریزی
 
۲۲۹۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۷

 

... رشته جان سراسیمه مشتاقان است

هر طرف موج سرایی که درین مرحله است

نیست در باده کمی میکده عرفان را ...

صائب تبریزی
 
۲۲۹۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۹

 

... چون دل از دامن صحرای جنون بردارم

من که هر موج سرابم به نظر بال پری است

بر دل من که زبی همنفسی غنچه شده است ...

صائب تبریزی
 
۲۲۹۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۶

 

... پرده هر چند که بسیار شود ساز یکی است

کثرت موج ترا در غلط انداخته است

ورنه در سینه دریا گهر راز یکی است ...

صائب تبریزی
 
۲۲۹۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۰

 

... سیل ناصاف نماند چو به دریا پیوست

می کشد سلسله موج به دریا آخر

وقت دل خوش که به آن زلف چلیپا پیوست ...

صائب تبریزی
 
۲۲۹۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۲

 

... لنگر عقل به دست آر که در عالم آب

آنقدر موج خطر هست که در دریا نیست

گرمی لاله خونگرم مرا دارد داغ ...

صائب تبریزی
 
۲۳۰۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۷

 

... خطر قلزم هستی گل خودکامیهاست

نیست یک موج که در بحر رضا ساحل نیست

گرد هستی اگر از پیش نظر برخیزد ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۱۳
۱۱۴
۱۱۵
۱۱۶
۱۱۷
۲۶۳