حال گویاست اگر تیغ زبان گویا نیست
شکوه و شکر به فرمان زبان تنها نیست
پیش فرهاد که زد شیشه ناموس به سنگ
خنده کبک، کم از قهقهه مینا نیست
لنگر عقل به دست آر که در عالم آب
آنقدر موج خطر هست که در دریا نیست
گرمی لاله خونگرم مرا دارد داغ
ورنه مجنون مرا وحشتی از صحرا نیست
سرکشی در قدم کوه جواهر افشاند
وادی حرص به نزدیکی استغنا نیست
از طلب، مطلب اگر خیر بود طالب را
طلب روی زمین هم طلب دنیا نیست
دیده روزنه از شمع بود نورانی
چشم پوشیده بود هر که به دل بینا نیست
معنی عزلت اگر وحشت از آبادانی است
جغد در مرتبه خویش کم از عنقا نیست
نه همین فکر خط و خال تو صائب دارد
در دل سوخته کیست که این سودا نیست؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حالتی از انسان و درک عمیق او از زندگی میپردازد. شاعر به چالشهای زبان، عشق و سرکشی اشاره میکند و بیان میکند که خیلی از انسانها در طلب چیزهایی هستند که در واقعیت به آنها نیازی ندارند. او به تفاوت عمیق میان طلب دنیوی و روحانی اشاره دارد و میگوید که بسیاری از افراد نگاهی سطحی دارند و از درک عمیقتر خود غافلند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که بسیاری از غمها و وحشتها به نوعی توهم و درک نادرست از زندگی هستند. زندگی پر از خطرات و چالشهاست و انسانها باید برای پیش بردن خود در این دنیا، قدرت درک و بینش خود را تقویت کنند.
هوش مصنوعی: حال به وضوح بیانگر است، اگرچه زبان قادر به بیان آن نیست. شکایت و قدردانی تنها وابسته به کلام نیستند.
هوش مصنوعی: زمانی که فرهاد تصمیم به شکستن شیشه ناموس گرفت، صدای خنده کبک و قهقهه مینا هیچ تفاوتی با هم ندارند.
هوش مصنوعی: عقل و فکر خود را در کنارت داشته باش، زیرا در زندگی پر از چالشها و خطرها هستیم که شاید در دریا به این مقدار وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: گل لاله با رنگ خونین و گرمش مرا به شدت تحت تاثیر قرار داده، اما اگر این گرما وجود نداشت، من از بیابان هیچ ترسی ندارم.
هوش مصنوعی: در مسیر کوه، جواهراتی پراکنده میشود و این نشاندهنده آن است که حرص و طمع به هیچ عنوان به نزدیکی آرامش و بینیازی نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر چیزی که خواسته میشود، خوب و مفید باشد، پس خواسته آن فرد فقط به دنبال امور دنیوی نیست و نباید آن را محدود به چیزهای دنیایی دانست.
هوش مصنوعی: شمع روشنایی را از چشم بیدار خود میگیرد، اما کسی که دلش بینا نیست، نمیتواند این نور را ببیند.
هوش مصنوعی: اگر عزت و آرامش به خاطر ترس از شلوغی و آبادانی به دست میآید، پس جغد در زندگی خود از پرنده افسانهای عنقا هم کمتر نیست.
هوش مصنوعی: این فکر و خیال درباره نقش و نگار تو، از دل سوختهام برمیخیزد. کیست که در این عشق و طلب، دیوانه نباشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غرّه ی ماه جز آن عارض شهر آرا نیست
شاخ شمشاد چو آن قامت سرو آسا نیست
روح بخشست نسیم نفس باد بهار
لیک چون نکهت انفاس تو روح افزا نیست
باغ و صحرا اگر از روضه ی رضوان بابیست
[...]
داغ سودای تو بر جان رهی تنها نیست
در جهان کیست، که شوریده این سودا نیست
هر که گوید که منم فارغ ازین غم، غلط است
هیچ کس نیست که او غرقه این دریا نیست
ای که منعم کنی از عشق که فردایی هست
[...]
روز گاریست که هیچ نظری با ما نیست
وین شب فرقت ما را سحری پیدا نیست
با تو سوز دل عشاق مگر در نگرفت
زانکه هیچت به جگر سوختگان پروا نیست
مفتی شرع که از روی تو منعم فرمود
[...]
هیچ شب نیست که در کوی غمت غوغا نیست
در فراق رخ تو دیده ما دریا نیست
سر و جانی تو، بود جای تو در دیده ی ما
از چه روی است بگو تا نظرت با ما نیست
شب دیجور فراق تو مرا محرم راز
[...]
ذرهای نیست که خورشید در او پیدا نیست
قطرهای نیست درین بحر که او با ما نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.