نفس سوخته شمع سر بالین من است
مهر خاموشی من جام جهان بین من است
تیغ چون بید ز جان سختی من می لرزد
موج بی بال وپر از لنگر تمکین من است
بر دلم گرد یتیمی چو گهر نیست گران
عشرت روی زمین در دل غمگین من است
لنگر از خویش سرانجام دهد کشتی من
پله خواب، گران از دل سنگین من است
حسن از تربیت عشق شود عالمسوز
سرخی روی گل از نغمه رنگین من است
خواهد از نقش به نقاش رسانید مرا
اتحادی که در آیینه حق بین من است
بحر از پنجه مرجان نپذیرد آرام
ناصح از ساده دلی در پی تسکین من است
شده ام خانه دربسته ز حیرت صائب
می خورد خون خود آن کس که سخن چین من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است
غمِ این کار نشاطِ دلِ غمگینِ من است
دیدنِ رویِ تو را دیدهٔ جان بین باید
وین کجا مرتبهٔ چشمِ جهان بینِ من است؟
یارِ من باش که زیبِ فلک و زینتِ دهر
[...]
پیش شمشیر تو تسلیم شدن دین من است
در سر کوی تو قربان شدن آیین من است
به فلاطون پی تعظیم فرو نارم سر
خشت بالای خم میکده بالین من است
بیستون را به فلاخن نهم از قدرت عشق
[...]
شادی هر دو جهان از دل غمگین من است
صاف تر ز آینهٔ مهر فلک، کین من است
برهمن، صورت آن بت که تواش می جویی
معنیش نقش خیال دل سنگین من است
دو جهان یک قدح آب نماید به نظر
[...]
هر شبی کآن پسر از مهر به تمکین من است
سرو در بستر و خورشید به بالین من است
هر که دید اشک مرا خواست ببیند رخ او
ماه را بین که غرامتکش پروین من است
عشقبازی به خم طُرّهٔ سیمینذقنان
[...]
بندگی بر در مردان خدا دین من است
خاک راه همه عالم شدن آئین من است
توتیائی است عجب خاک ره اهل نظر
که در او روشنی چشم جهان بین من است
گر بسگبانی ایندر بپذیرند مرا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.