ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۰
... از درخت سخن خوب ثمارستی
وین گل و لاله خاکی که همی روید
با گل دانش پیشت خس و خارستی
پیش گلزار سخن های حکیمانه ت
کار لاله بد و کار گل زارستی
مردم آن است که چون مرد ورا بیند ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » مسمط
... آهو سمن بالین کند وز نسترن جوید چرا
گلبن چو تخت خسروان لاله چو روی نیکوان
بلبل ز ناز گل نوان وز چوب خشک بی روان ...
خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۲۰۶
الهی تو آنی که از احاطت ادهام بیرونی و از ادراک عقول مصونی نه مدرک عیونی کار سازهر مفتونی و شاد ساز هر محزونی در حکم بی چرا و در ذات بی چند و در صفات بی چونی
تو لاله سرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم تو لیلی مجنونی ...
خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۹۸
... الهی تو آنی که از احاطت اوهام بیرونی و از ادراک عقول مصونی نه محاط ظنونی نه مدرک عیونی کار ساز هر مفتونی شادساز هر محزونی در حکم بی چرا و در ذات بی چند و در صفات بی چونی
تو لاله سرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم تو لیلی مجنونی ...
خواجه عبدالله انصاری » مناجات پیر انصار » شمارهٔ ۲۱۱
الهی تو آنی که از احاطت اوهام بیرونی واز ادراک عقول مصونی نه مدرک عیونی کارساز هر مفتونی و شادساز هر محزونی در حکم بی چرا و در ذات بی چند و در صفات بی چونی
تو لاله سرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم تولیلی مجنونی ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱
... بچم در مجلس شادی بکش در جام و در ساغر
زدست لاله رخساری فروغ لاله گون صهبا
بکام دل بخور نعمتبمان جاوید در دولت ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲
... زدیده ابر چرا بر زمین فشاند مذاب
شگفت نیستکه از برف لاله ساخت زمین
که هست لاله چو شنگرف و برف چون سیماب
گمان بریکه زگل ارغوان خجالت یافت ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۳
... بر ماه مشک داری و بر سرو بوستان
در لاله نوش داری و در عنبر آفتاب
از چهره آفتابی و از روی شکری ...
... تا نوبهار سبز بود آسمان کبود
تا لاله سایه جوید و نیلوفر آفتاب
سر سبز باد ناصحت از دور آسمان
پژمرده لاله زار حسودت در آفتاب
در جشن آسمان صفتت ریخته نثار ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۸
... سرشکش دیدۀ شاهین نهد در چشم دو پیکر
گل و لاله است پنداری ز زر ساده و مرجان
دهان لاله از سیماب و روی گل زسیسنبر
شد آمد های او گویی همی عمدا فرو گیرد ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۹
... روشهای او را ز خوبی صنوبر
بگاه بهار اندر و روی لاله
بوقت خزان اندر و چشم عبهر ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۰
... ارغوان زرد را پیرایه ای بندد ز زر
هر تلی را لاله زاری روی بنماید فراخ
هر گلی را زند وافی تنگ برگیرد ببر ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۵
از آن دو عارض سوسن نمای لاله اثر
بنفشه وار فرو برده ام به زانو سر ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۶
... غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
لاله سازد کوه را پر پشته از شنگرف وقار
دست سوسن نقرۀ نا پخته دارد دست بند ...
... برگ مرجان کوکب از خارا بر آرد کوهسار
لشکر انجم نهاد لاله بنماید ز سنگ
رایت خورشید پیکر گل برون آرد ز خار
از دهان لاله چون بیرون درخشد زلف شب
نرگس از دل شمع سوزان بر سر آرد صد هزار ...
... آب دریا در گلستان آتشی افروختست
ابردود و لاله اخگر خوید عکس و گل شرار
گر بر ابراهیم ریحان گشت آتش طرفه نیست ...
... از نسیم باد دارد غنچه عنبر در دهن
وز سرشک ابر دارد لاله لؤلؤ در کنار
خوید سبز و خرم و گلبوی پنداری مگر ...
... چون کند وقت سخن اندیشه دارد اعتبار
تا بهار از شاخ مرجان لاله بنماید بباغ
تا خزان از عقد لؤلؤ دانه رویاند ز نار ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۷
... بی شک بطبع عید خوش آیدش آنکه او
در باغ گل نماید و در راغ لاله زار
در دست ازو ستاره و دو چشم ازو فروغ ...
... در باغ جام تازه گل سرخ کامگار
بر دست لاله کارد و بر رخ زند فروغ
در طبع آتش آرد و بر سر زند شرار ...
... گه پوی پوی پر در آرد ببوستان
رخسار لاله رنگ برآورد بکوهسار
مرجان فروغ لاله برون آید از چمن
مینا نهاد برگ برون آید از چنار ...
... یاقوت گل فروغ و گل ارغوان نسب
بیجادۀ معنبر و مرجان لاله کار
تا تاج و بند تلخ و خوش آید برخرد ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۸
... زر در دهان غنچه فرو شد بزینهار
چون روی لاله باد بشوید بچشم ابر
در هم زند بنفشه سر زلف تابدار ...
... از دست دلبری که بود سوی و روی او
بر مشتری بنفشه و بر ماه لاله زار
تا پنجۀ هزبر نگردد سرین گور ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۹
... ز دامن زره زنگیان تیغ گزار
ز عکس لاله و از عکس سبزه بزخیزد
دو نیم دایره از روی ابر باران بار ...
... کنون ز مهره همی خیزد ای شگفتی مار
چو پشت مشکین سارست شکل لاله و زو
چکان بسان نقطهای پشت مشکین سار ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۰
... بوی نو یافتم از زلفک مشکینش هزار
لاله باروی درفشان وی اندر وحشت
مشک با زلف پریشان وی اندر پیکار ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۳
جشن و نوروز دلیلند بشادی بهار
لاله رخسارا خیز و می خوشبوی بیار
طرب افزای بهار آمد و نوروز رسید ...
... گاه در پرده بخندند بتان گلزار
دامن برقع هر لاله براندازد باد
گوشۀ هودج هر غنچه فرو گیرد خار ...
... کمر خویش مرصع کند اکنون کهسار
لاله را قیمت و مقدار نباشد پس ازین
که ز بس لاله ستان بر شد از وی مقدار
تا تویی بادۀ گلرنگ نباشی زین پس ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۴
... هم گل شود پیاده و هم دل شود سوار
خوش خوش دهان لاله چو پذرفت رنگ می
در کام گل فتد بهمه حال خارخار
لبها نهند در سر و سر درسر آورند
گلها و لالها ز پی بوسه و کنار
گریان شود سحاب چو یعقوب تا که گل ...
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۳۱
... بلحن باربدی بر کشیده اند آهنگ
دهان لاله تو گویی همی که نوش کند
بروی سبزۀ زنگار گون نبید چو زنگ ...
... چمن ز شاخ سمن شد بهار خانۀ گنگ
شکفته لاله تو گویی همی که عرضه کنند
بزیر سایۀ رایات سرخ لشکر زنگ ...