... گرداب بلا بود حزین را

بی گردش جام زندگانی

... برقع مشکین پرند شاهد گیتی گشود

مهر به گردش فکند ساغر لعل مذاب

لیلی شب راکه بود در بر یرقان کبود ...

... انتفاعی که از جهان دژم

دارم از گردش شهور و سنین

تلخی عیش روزگاران است ...

... گو چرخ نگردد به مراد دل ما

کافیست به ما گردش جام ای ساقی

... کوتاهی قصه دیدم از عمر دراز

در گردش چرخ اوا روزگار عجبی

ای امت نگاه تو جادو خیال ها

صحرانورد گردش چشمت غزال ها

افشانده اند بال و پر از بس که می زنند ...

... غارتگر ملت محمد

از شرع نبی ز گردش هور

سر ماند عیان و عین مستور ...

... که ای مهر از نور رایت خجل

غم از گردش روزگارت مباد

زگیتی به خاطر غبارت مباد ...

... سیه بود موی من و رو سفید

کنون مویم از گردش روزگار

سفید است و روی من از جرم تار ...

... چه شد زور بازوی پیل افکنت

بگفتا که از گردش روزگار

مگر نیستی آگه ای هوشیار ...

... برید آب سرچشمه را آسمان

ز گردش فتاد آسیای دهان

بفرمود بهرام فیروزمند ...

... لولی دنیا چه وفایی کند

گردش گردون چه بقایی کند

عهد سبکسر نکشیده ست دیر ...

... به پیچ و تاب درآورد آن کمر ما را

چو جام گردش آن چشم پرخمار امروز

ز حادثات جهان کرد بی خبر ما را ...

... مه و ستاره و خورشید این غلط حرفی است

فلک ز گردش ایام داغ ها دارد

چرا چو چرخ فلک زلف سرکشی نکند ...

ساغر از گردش ادوار چه پروا دارد

از شکستن سر سرشار چه پروا دارد ...

... چین نگیرد به جبین روی زمین از افلاک

کاغذ از گردش پرگار چه پروا دارد

حرف حق گوی سعیدا ز جهان باک مدار ...

... که نداند گل چشم از گل بادام هنوز

با وجودی که نیاسوده دمی از گردش

نشده ابلق گردون به کسی رام هنوز ...

چه غم از قبله و از قبله نما دارد عشق

که به هر گردش دل رو به خدا دارد عشق

آفتاب چو رخ ماه جبینی همراه ...

... در محیط افتاده را کی موجه آید در نظر

استقامت پیشه گردان گردش دوران ببین

می خلد بر جان سعیدا چون شود روز حساب ...

... با آن که پی به پی ز پی عمر می روم

تند است آنچنان که به گردش نمی رسم

پرواز دل همیشه به گرد حریم اوست ...

... گر حکم کند از جگر خویش برآریم

شوری که به گردش نرسد موجه طوفان

از پوست برون آی سعیدا که زمانه ...