نمودم سوال از قوی پنجه ای
چه پیش آمدت کاین چنین رنجه ای؟
تو را دیده بودم ازین پیشتر
زبون بود در پنجه ات شیر نر
چه شد چیره دستی و کر و فرت
که اکنون فروخفته در گل، خرت؟
بدین گونه زرد و نزاری کنون
که چون کاه، از کهربایی زبون
لگدکوب، از پشه گردد تنت
چه شد زور بازوی پیل افکنت؟
بگفتا که از گردش روزگار
مگر نیستی آگه ای هوشیار؟
چه می پرسی ازلطمه سنجی ضعیف؟
که خس ناتوان است و دریا، حریف
جوانی کند کوه را زیر دست
کنون بر سرم برف پیری نشست
چه می پرسی از بنده ای مستمند؟
خداوند هوشی، فراگیر پند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به فردی میگوید که چرا خرد و قدرت سابق خود را از دست داده است. او یادآور میشود که در گذشته، مانند شیر نر قوی و برجسته بوده، اما اکنون در وضعیت ناتوانی به سر میبرد و در گل و لای گرفتار شده است. شخص مورد خطاب در پاسخ به او میگوید که این تغییر به دلیل گذر زمان و تاثیرات آن بر زندگیاش است. او به پیری و ضعف خود اشاره میکند و توضیح میدهد که قدرت جوانی و تواناییهایش به دلیل کهولت سن کاهش یافته است. در نهایت، او اعتراف میکند که انسان در برابر طبیعت و زمان ناتوان است و این نشانهای از شرایط طبیعی زندگیاش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.