رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴
پیشم آمد بامداد آن دلبر از راه شکوخ
با دو رخ از شرم لعل و با دو چشم از سحر شوخ ...
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۹ - مادر می
... ور تو دبیری همه مدایح او خوان
ور تو حکیمی و راه حکمت جویی
سیرت او گیر و خوب مذهب او دان ...
... با نیت نیک و با مکارم احسان
ور سخن او رسد به گوش تو یک راه
سعد شود مر تو را نحوست کیوان ...
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی
... یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی ...
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۳
... مردمان بخرد اندر هر زمان
راه دانش را به هر گونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند ...
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۱۱
به راه اندر همی شد شاهراهی
رسید او تا به نزد پادشاهی
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب
... نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جای گاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی ...
... ز گفتار بی کار یک سو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه ...
... از این پرده برتر سخن گاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۲ - ستایش خرد
... خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای ...
... ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی ...
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم
... مر او را دد و دام فرمان برد
ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی ...
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر
... نخواهی که دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی ...
... نبی آفتاب و صحابان چو ماه
به هم بسته یک دگر راست راه
منم بنده اهل بیت نبی ...
... گرت زین بد آید گناه من است
چنین است و این دین و راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
دلت گر به راه خطا مایل است
تو را دشمن اندر جهان خود دل است ...
فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱
... ز بخت سیامک و زان پایگاه
سپه کرد و نزدیک او راه جست
همی تخت و دیهیم کی شاه جست ...
فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳
... ز دریای ها رودها را بتاخت
به جوی و به رود آب ها راه کرد
به فرخندگی رنج کوتاه کرد ...
فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث
... که او دادمان بر ددان دستگاه
ستایش مر او را که بنمود راه
مر او را یکی پاک دستور بود ...
... در بسته بد جان بدخواه را
همه راه نیکی نمودی به شاه
همه راستی خواستی پایگاه ...
فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱
... از این هر یکی را یکی پایگاه
سزاوار بگزید و بنمود راه
که تا هر کس اندازه خویش را ...
... پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند
همان رازها کرد نیز آشکار ...
فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲
... بیامد به سان یکی نیک خواه
دل مهتر از راه نیکی ببرد
جوان گوش گفتار او را سپرد ...
... پس ابلیس وارونه آن ژرف چاه
به خاشاک پوشید و بسترد راه
سر تازیان مهتر نامجوی ...
فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۴
... یکایک ز ایران برآمد سپاه
سوی تازیان برگرفتند راه
شنودند کان جا یکی مهتر است ...
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۲
... خورشگر ببردی به ایوان شاه
همی ساختی راه درمان شاه
بکشتی و مغزش بپرداختی ...