بس آه کم ز عشق تو از آسمان گذشت
بس اشک کم ز هجر تو از دیدگان گذشت
هم جانم از فراق توایجان بلب رسید
هم کاردم ز هجر تو از استخوان گذشت
در آب دیده غرقم و این از همه بتر
کآهی نمیتوان زد کآب از دهان گذشت
گفتی که چون گذشت ترا در فراق من
شرحش نمیتوان داد القصه آن گذشت
فی الجمله هم ترا بترست ارنه کار من
بر هر صفت که بود ز سود و زیان گذشت
هم لابه خوشترست ولی جای آن نماند
هم صبر بهترست ولی کار ازان گذشت
جان خواستی و پای بران سخت کرده
جهدی بکن مگر ز سرش در توان گذشت
هر جا که میروم همه این میرود سخن
کانچ از غم فراق فلان بر فلان گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنجی که به خاطر عشق و جدایی از معشوق تحمل میکند، سخن میگوید. او به شدت تحت تأثیر فراق قرار دارد و احساس میکند که زندگیاش تحتالشعاع این جدایی است. اشکهایش و دردهایش ناشی از فقدان معشوق او را به جایی میرساند که دیگر نمیتواند درباره احساساتش صحبت کند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که هیچ راهی برای فرار از این دردها نیست و همه جا در اندیشهی جدایی معشوق است.
هوش مصنوعی: چقدر حسرت و اندوه به خاطر عشق تو به آسمان رسید و چقدر اشک به خاطر دوری تو از چشمانم ریخته شد.
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری تو جانم به لب رسیده و درد فراق تو به حدی عمیق شده که انگار از استخوانهایم نیز میگذرد.
هوش مصنوعی: من در غم و اندوه خود غرق شدهام و این بدترین حالتی است که میتوان تصور کرد، زیرا حتی نمیتوانم از شدت درد و حسرت آهی بکشم، چرا که نفس در گلوی من مانده و نمیتواند خارج شود.
هوش مصنوعی: تو گفتی که در جدایی من، نمیتوان توضیحی برای احساست داد، اما بالاخره آن زمان گذشت.
هوش مصنوعی: در کل، این افراد به شما احترام میگذارند، اما کار من به قدری فراتر از هر خوب و بدی است که از نظر سود و زیان، بیاعتنا به آنها میگذرد.
هوش مصنوعی: گله و شکایت کردن خوشایندتر است، اما دیگر جایی برای آن باقی نمانده است. صبر کردن هم کار بهتری است، اما زمان از این کار گذشته است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به هدفی دست یابی و در این راه تلاش میکنی، با وجود سختیها و مشکلات، باید تلاش و کوشش بیشتری انجام دهی و حتی اگر لازم باشد، از برخی موانع عبور کنی.
هوش مصنوعی: هرجا که قدم میزنم، همه جا صحبت از این است که چه غم انگیز است دوری فلانی از فلانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت گلم تمام به آه و فغان گذشت
چون بگذرد خزان که بهارم چنان گذشت
زین انجمن چه دید که بیرون نمی رود
دیوانه یی که از سر کون و مکان گذشت
سهلست اگر کنند ز جامی مضایقه
[...]
یاری نماند و کار ازین و از آن گذشت
آه مخدرات حرم ز آسمان گذشت
واحسرتای تعزیه داران اهل بیت
نی از مکان گذشت که از لامکان گذشت
دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد
[...]
پیری رسید و موسم طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت
باریک بینیت چو ز پهلوی عینک است
باید ز فکر دلبر لاغر میان گذشت
وضع زمانه قابل دیدن دو بار نیست
[...]
روزی که حرف عشق مرا بر زبان گذشت
چون خامه مد زخم من از استخوان گذشت
هر رخنه قفس دری از فیض بوده است
صد حیف ازان حیات که در آشیان گذشت
یک بار دست در کمر بلبلان نزد
[...]
از بس که تلخکام ازین ناتوان گذشت
آخر همای تیر تو از استخوان گذشت
پایم ز کوی او چه عجب گر بریده شد
تا کی به روی شیشه ی دل ها توان گذشت؟
گفتم حذر ز ناله ی من کن، فلک نکرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.