برادرا دلم رفتنت قرار ندارد
مرو که خواهر تو ناب انتظار ندارد
به درد بیکسیام مبتلا مکن به فدایت
که خواهر تو کسی را در این دیدار ندارد
تو منع میکنی از گریهام ولی نتوانم
دل شکستهام از گریه اختیار ندارد
دلم ز وعده برگشتنت قرار نگیرد
چرا که گردش ایام اعتبار ندارد
به خیمه منتظر تو نشسته عابد بیمار
میان بستر تب غیر گریه کار ندارد
گرفتم آن که پس از تو رضا شود به اسیری
توان اینکه به اشتر شود سوار ندارد
سکینه را بنشان در کنار خویش زمانی
که تاب دوری باب بزرگوار ندارد
بده تسلی لیلی برای خاطر اکبر
که دادغر و غریب است و غمگسار ندارد
مبر به جانب میدان علی اصغر خود را
که طفل طاقت پیکان آب دار ندارد
اگر به شام بود یا به کوفه یا مدینه
به هیچ وجه دل پر ز خون قرار ندارد
بکن سفارش طفلت رقیه بر پر سعد
که تاب سیلی شمر ستم شعار ندارد
مرا اسیر یزید کردی و رفتی
مرو که داد رسمی زینب فکار ندارد
شها شفاعت (صامت) نما بروز قیامت
که جز تو چشم به ابناء روزگار ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حسرت و اندوه ناشی از رفتن برادر خود اشاره میکند و از خواهرش میخواهد که نرود، زیرا او منتظر برادرش است و نمیخواهد به درد و تنهایی دچار شود. او از دل شکسته و گریهاش میگوید و از این مینالد که وعده برگشتن برادرش را نمیتواند فراموش کند. همچنین به وضعیت خیمه و بیماران و بهویژه به سکینه و کودکانی که در میدان هستند اشاره میکند و از درد جدایی و غم غریب بودن سخن میگوید. در پایان نیز از حضرت زینب یاد میکند و به درخواست شفاعت از خداوند اشاره دارد. شاعر در کل به مظلومیت، درد و رنج عاطفی ناشی از جدایی و فراق پرداخته است.
هوش مصنوعی: برادر عزیزم، رفتن تو برای دل من قابل تحمل نیست. نرو، چون خواهر تو نمیتواند به راحتی صبر کند و منتظر بماند.
هوش مصنوعی: من را به درد و رنج تنهایی گرفتار نکن، که به خاطر تو خواهر تو در این دیدار هیچ کسی ندارد.
هوش مصنوعی: تو ممنوعم میکنی از گریه، اما دل شکستهام نمیتواند خود را از اشک باز دارد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر وعدهات به بازگشت، آرام نمیگیرد؛ زیرا که تغییر و تحول روزگار ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: عابد بیمار در بستر تب، به انتظار تو نشسته و غیر از گریه کاری ندارد.
هوش مصنوعی: من کسی را به دست آوردهام که پس از تو، رضایتش به بندگی و اسیری است، اما نمیتوان او را به مانند سوارکار روی شتر تصور کرد.
هوش مصنوعی: سکینه را در کنار خودت بنشان زمانی که توانایی تحمل دوری از پدر بزرگوارش را نداشته باشد.
هوش مصنوعی: به لیلی تسلی بده تا برای خاطر اکبر باشد، چون او در تنهایی و غم خود رنج میبرد و کسی برای کمک به او نیست.
هوش مصنوعی: به خودت زحمت نده که به میدان بروی، زیرا کودکت توان تحمل تیرهای آبدار را ندارد.
هوش مصنوعی: هر کجا که باشی، چه در شام، چه در کوفه یا مدینه، هرگز نمیتوانی آرامش و آسایش را احساس کنی در حالی که دل و جانت پر از غم و درد است.
هوش مصنوعی: به فرزندت رقیه بگو که از پرچم سعد حمایت کند؛ چرا که او تاب و توان مقابله با سیلیهای سخت و ظلم را ندارد.
هوش مصنوعی: تو مرا در چنگال یزید گرفتار کردی و خودت رفتی، حالا که زینب داد و فریاد میزند، کسی به فکر او نیست.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، در روز قیامت به شفاعت من بشتاب، زیرا هیچکس جز تو به یاری فرزندان زمانه امیدی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ستاره سوخته پروای اعتبار ندارد
که تخم سوخته حاجت به نوبهار ندارد
توان ز بیخودی ایمن شد از حوادث دوران
خطر سفینه ز دریای بیکنار ندارد
ز بس گزیده شد از روی تلخ مردم عالم
[...]
فضای خاطرم از غم از آن غبار ندارد
که آرزوی جهان، از دلم گذار ندارد
جهان چو معرکه تیغ بازی است حذر کن
چه پا نهی به میان؟ این میان کنار ندارد!
بزرگیی که در آن نیست چشم لطف بمردم
[...]
تنم به هیچ مکان بی رخت قرار ندارد
به جز خیال تو کس بر دلم گذار ندارد
به هر کجا که روم همچو مرغ طعمه دامم
به غیر من به کسی روزگار کار ندارد
در این سراسر گلزار نیست برگ درختی
[...]
مگر خبر ز دل خسته آن نگار ندارد
چه آتشی است که امشب دلم قرار ندارد
درست گویمت از دل مباد رنجه شوی
که این شکسته به پیش تو اعتبار ندارد
بیا که صحبت رندان مفرح افتاده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.